کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثقال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اثقال
/'asqāl/
معنی
۱. [جمعِ ثِقْل] = ثِقْل
۲. [جمعِ ثَقَل] = ثَقَل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثقال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'asqāl ۱. [جمعِ ثِقْل] = ثِقْل۲. [جمعِ ثَقَل] = ثَقَل
-
اثقال
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ ثَقَل ، ثِقل . 1 - بارهای گران ، گران بها، اسباب . 2 - اشیاء نفیس ، چیزهای گرانبها. 3 - رخت های مسافر.
-
اثقال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)گرانبار کردن . 2 - (مص ل .) گرانبار شدن .
-
اثقال
لغتنامه دهخدا
اثقال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَقَل و ثِقل . بارهای گران . (منتهی الارب ). گرانیها. بارها. اسباب . امتعه . || اشیاء نفیسه : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجّا...
-
اثقال
لغتنامه دهخدا
اثقال . [ اِ ] (ع مص ) گران کردن . (تاج المصادر). گران کردن بوزن . گرانبار کردن . (منتهی الارب ). || گران شدن . (تاج المصادر). || گرانبار شدن . || بار دادن بر کسی . (منتهی الارب ). || گران شدن آبستن . (زوزنی ): اثقلت المراءة؛ گران و ظاهر شد آبستنی او...
-
واژههای مشابه
-
جر اثقال
لغتنامه دهخدا
جر اثقال . [ ج َرْ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (علم ...) در اصطلاح مکانیک ، برداشتن سنگینی ها باشد با قوت کم . و صناعت جراثقال یکی از اقسام صناعت حیل (مکانیک ) باشد که در آن از چگونگی اتخاذ وسایل برای برداشتن چیزهای سنگین با نیروی اندک گفتگو میش...
-
احمال و اثقال
لغتنامه دهخدا
احمال و اثقال . [ اَ ل ُ اَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باروبندیل . باروبنه . خواروبار.
-
واژههای همآوا
-
اسقال
لغتنامه دهخدا
اسقال . [ اِ ] (معرب ، اِ) اسقیلا. اسقیل . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). پیاز دشتی . (منتهی الارب ). عنصل . بصل الفار. رجوع به اسقیل شود.
-
جستوجو در متن
-
بار و بندیل
لغتنامه دهخدا
بار و بندیل . [ رُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) احمال و اثقال . بار و بند. رجوع به باروبند شود.
-
جریک
لغتنامه دهخدا
جریک . [ ج ِ ] (اِ) بظاهر محرف چریک و بمعنای آن است : و مؤن حشر و جریک و اثقال و زواید عوارضات از آنجا مرتفع کرد. (جهانگشای جوینی ).
-
مُثْقَلَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
سنگین بار (اسم مفعول از مصدر اِثقال (باب افعال )به معناي تحميل ثقل و سنگینی )
-
پیش بندر
لغتنامه دهخدا
پیش بندر. [ ب َ دَ ] (اِمرکب ) محلهائی در ساحل رود و امثال آن که اثقال را بر کرجی یا کشتی های خرد بار کنند و در بندر دریا بکشتی های بزرگ تحویل کنند.