کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثجاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثجاء
لغتنامه دهخدا
اثجاء. [ اِ ] (ع مص ) خاموش گردانیدن . || اثجی متاعه ؛ حرکت داد و متفرق ساخت و زیر و بالا کرد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اسجاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سجع] (ادبی) [قدیمی] 'asjā' = سجع
-
اسجاع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ سَجِع . 1 - آواز خوش پرندگان . 2 - سخن موزون .
-
اسجاء
لغتنامه دهخدا
اسجاء. [ اِ ] (ع مص ) بسیارشیر شدن شتر ماده . (منتهی الارب ).
-
اسجاع
لغتنامه دهخدا
اسجاع . [ اَ] (ع اِ) ج ِ سجع. آوازهای کبوتر و فاخته . (غیاث ). || سخنهای باقافیه . (غیاث ). رشیدالدین وطواط گوید: اسجاع سه است : متوازی ، مطرف ، متوازن . متوازی این چنان بود که در آخر دو قرینه یا بیشتر کلماتی آورده شود که بوزن و عدد حروف و روی متفق ب...
-
اسجاع
لغتنامه دهخدا
اسجاع . [ اِ ] (ع مص ) قافیه در سخن آوردن . (غیاث ).