کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثبج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثبج
لغتنامه دهخدا
اثبج . [ اَ ب َ ] (اِخ ) (بنی ...) قبیله ای بزرگ از قبائل بنی هلال که در افریقیه مسکن گرفته اند و در تاریخ مغرب مشاهیری از این قبیله برخاسته اند. (قاموس الأعلام ).
-
اثبج
لغتنامه دهخدا
اثبج . [ اَ ب َ ] (ع ص ) مرد پهن پشت . (منتهی الارب )(تاج المصادر). فراخ پشت . (زوزنی ). || مردبیرون آمده پشت . (منتهی الارب ). کوژپشت . پشت کوز. || مرد بزرگ شکم . (منتهی الارب ). مؤنث : ثَبْجاء.
-
جستوجو در متن
-
اثیبج
لغتنامه دهخدا
اثیبج . [ اُ ث َ ب ِ ] (ع ص مصغر) مصغّر اَثْبَج .
-
ثبجاء
لغتنامه دهخدا
ثبجاء. [ ث َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث أثبج . زن پهن پشت یا برآمده پشت . || زن بزرگ شکم .
-
پهن پشت
لغتنامه دهخدا
پهن پشت . [ پ َپ ُ ] (ص مرکب ) که پشتی فراخ و با پهنا دارد.آنکه دارای پشت عریض است . اثبج . (تاج المصادر) : سخت پای و ضخم ران و راست دست و گردسم تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خردموی . منوچهری .تیزگوشی پهن پشتی ابلقی گردسمی خردمویی فربهی .منوچهری .