کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اثافی
معنی
(اَ) [ ع . ] (اِ.) ج . اثفیّه . 1 - پایة دیگدان ، اجاق . 2 - نام چند ستاره است مقابل رأس - القدر، شلیاق . 3 - سه سنگ زیر دیگ . 4 - جماعت .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثافی
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ ع . ] (اِ.) ج . اثفیّه . 1 - پایة دیگدان ، اجاق . 2 - نام چند ستاره است مقابل رأس - القدر، شلیاق . 3 - سه سنگ زیر دیگ . 4 - جماعت .
-
اثافی
لغتنامه دهخدا
اثافی . [ اَ/اَ فی ی ] (اِخ ) سه پشته در حدود خوارزم ، در جهت مرو و بخارا. (الجماهر بیرونی ).
-
اثافی
لغتنامه دهخدا
اثافی . [ اَ/اَفی ی ] (ع اِ) ج ِ اُثفیّه و اِثفیّه ، بمعنی پایه ٔ دیگدان . سه پایه . || دیگدان . اجاق .- ثالثةالاثافی ؛ سیم پایه ٔ دیگپایه که بر بلندی طبیعی از زمین نهند و آن پاره ٔ سنگ پیوسته به تل ّ و پشته است که در پهلوی آن دو سنگ دیگر نهاده و دی...
-
جستوجو در متن
-
اثفیة
لغتنامه دهخدا
اثفیة. [ اِ/اُ فی ی َ ] (ع اِ) دیگپایه . دیگپایه ٔ سنگین . یک پایه از سه پایه ٔ دیگدان . (غیاث ). سنگی که دیگ بر آن نهند. || جماعت مردم . || عدد بسیار. (منتهی الارب ). ج ، اَثافی ، اَثافی ّ.
-
چنگ رومی
فرهنگ فارسی معین
(چَ گِ) (اِمر.) شلیاق ، یکی از صورت های فلکی شمالی ؛ که به صورت چنگی فرض شده است . پرنورترین ستارة آن نسر واقع می باشد و اثافی و دیگ پایه هم گویند.
-
رأس القدر
لغتنامه دهخدا
رأس القدر. [رَءْ سُل ْ ق ِ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) اثافی ، نام چند ستاره است مقابل رأس القدر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
روائم
لغتنامه دهخدا
روائم . [ رَ ءِ ] (ع اِ) دیگپایه ها. (منتهی الارب ). سنگهایی که دیگ بر آنها قرار داده می شود. اَثافی . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
-
اثاثی
لغتنامه دهخدا
اثاثی . [ اَ ثی ی ] (اِخ ) نامی از نامهای اسبان و از جمله نام اسب پسران حارث بن مالک بن عمرو که ایشان را حبطات گفتندی . || (ع اِ) دیگدان . اثافی ّ.
-
شلیاق
لغتنامه دهخدا
شلیاق . [ ش َ ] (اِخ ) مجموعه ٔ صورت کواکب چنگ رومی . (ناظم الاطباء). دیگ پایه . سلحفاة. اثافی . یکی از صور فلکیه میان الدجاجة والجاثی علی رکبتیه است و روشن ترین صورت آن نسر واقعاست و به صورت لورا [ چنگ رومی ] یا کرکسی بالها فراهم آورده توهم شده است ...
-
اثیفیه
لغتنامه دهخدا
اثیفیه . [ اُ ث َ فی َ ] (اِخ ) قریه ای است ازآن بنی کلیب بن یربوع دروشم از اراضی یمامه ، اولاد جریر شاعر خطفی را. و محمدبن ادریس گفته است که این محل به اثافی قدر شبیه است . (معجم البلدان ). || بقول نصرحصنی است از منازل تمیم . (معجم البلدان ) (مراصد)...
-
ثالثةالاثافی
لغتنامه دهخدا
ثالثةالاثافی .[ ل ِ ث َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سنگ پاره ٔ پیوسته به کوه (یعنی جای مرتفع) که دو سنگ پاره ٔ دیگر در جنب آن گذاشته دیگ بر آن نهند. || مردی که آتش فتنه از او خیزد. اصل فتنه . ریشه ٔ فساد. یقال : هو ثالثةالأثافی ، فیمن یَتَّقِدُ منه نار ...
-
خَالِدُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
جاودانه ها - ديرپايان (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با کلمه خلود وصف ميکند ، مثلا سنگهاي يک پايه را که اسم اصليش اثافي است خوالد ميخوانند ،با اين...
-
خَالِدِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
جاودانه ها - ديرپايان (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با کلمه خلود وصف ميکند ، مثلا سنگهاي يک پايه را که اسم اصليش اثافي است خوالد ميخوانند ،با اين...
-
خَالِدَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو جاودانه - دو ديرپا (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با کلمه خلود وصف ميکند ، مثلا سنگهاي يک پايه را که اسم اصليش اثافي است خوالد ميخوانند ،با اين...