کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثاث البیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثاث البیت
واژهنامه آزاد
(اسم) اثاثیۀ خانه، لوازم خانه.
-
واژههای مشابه
-
اثاث خانه
دیکشنری فارسی به عربی
اثاث
-
فرش و اثاث
فرهنگ گنجواژه
اسباب زندگی.
-
جستوجو در متن
-
خنفر
لغتنامه دهخدا
خنفر. [ خ َف َ ] (اِ) اسباب خانه . اثاث البیت . (ناظم الاطباء).
-
خیفر
لغتنامه دهخدا
خیفر. [ خ َف َ ] (اِ) اسباب خانه . اثاث البیت . (ناظم الاطباء).
-
خرفیش
لغتنامه دهخدا
خرفیش . [ خ ِ ف َ ] (ع اِ) خرت و پرت . اثاث البیت بی قیمت . اثاث بیمصرف خانه . (از دزی ج 1 ص 364). || در بازی کارت ، بی ارزش . (از دزی ج 1 ص 364).
-
خانه تکانی کردن
لغتنامه دهخدا
خانه تکانی کردن . [ ن َ / ن ِ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رُفت و روب خانه کردن . اثاث البیت را از خانه بیرون آوردن و پاک کردن و بجای خود گذاشتن . || جایی را تخلیه کردن و برون آمدن .
-
دامال
لغتنامه دهخدا
دامال . (اِ) اسباب و آلات و لوازم خانه که بعربی اثاث البیت گویند : نمانده هیچ حوائج بخانه ٔ دل زاربباد داده همه هرچه هست از دامال . ابوالمعالی (از شعوری ج 1 ص 419).اما معلوم نشد که اصل کلمه چیست هرچه هست تصحیف و تحریفی است در پایان مصراع دوم شعر منقو...
-
رخت سوز
لغتنامه دهخدا
رخت سوز. [ رَ ] (نف مرکب ) رخت سوزنده . آنکه اثاث البیت خود را می سوزاند. (ناظم الاطباء). || آنچه رخت را بسوزاند. سوزنده ٔ جامه و مان : بدین غافلی می گذاریم روزکه در مازنند آتش رخت سوز.نظامی .
-
سعف
لغتنامه دهخدا
سعف . [ س َ ] (ع مص ) نو برخاستن بن ناخن . (تاج المصادر بیهقی ). ریشه شدن بن ناخن دست . (آنندراج ). || روا کردن حاجت کسی را. (منتهی الارب ). || (اِ) آخریان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سلعه . متاع . کالا. اثاث البیت . || مرد فرومایه . (منتهی الارب )....
-
متروکات
لغتنامه دهخدا
متروکات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ترکه . مرده ریگ .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی ، اثاث البیت ، و هر چیز که پس از کسی باقی ماند خواه آنکس زنده باشد و یا مرده . ما ترک . || رخت و اسباب غیر لازم . (ناظم الاطباء). و رجوع به متروکه شود.
-
خرثی
لغتنامه دهخدا
خرثی . [ خ ُ ثی ی ] (ع اِ) اثاث البیت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). قماش خانه . (مهذب الاسماء). ج ، خراثی . || ردی ترین متاع . || ردیترین غنیمت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
شوار
لغتنامه دهخدا
شوار. [ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ع اِ) رخت خانه . (منتهی الارب ). متاع پسندیده ٔ خانه . (از اقرب الموارد). شاره . رخت خانه . اثاث البیت . (یادداشت مؤلف ). || رخت بار. (منتهی الارب ). || شرم مرد یا زن . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). عورت مردم . (مهذب ال...