کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتیکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتیکت
/'etiket/
معنی
۱. برچسب.
۲. [عامیانه، مجاز] آداب معاشرت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برچسب
۲. آدابدانی، تشریفات، دیسیپلین
دیکشنری
label, sticker, tally
-
جستوجوی دقیق
-
اتیکت
واژگان مترادف و متضاد
۱. برچسب ۲. آدابدانی، تشریفات، دیسیپلین
-
اتیکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: étiquette] 'etiket ۱. برچسب.۲. [عامیانه، مجاز] آداب معاشرت.
-
اتیکت
فرهنگ فارسی معین
(اِ کِ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - برچسب . 2 - رسوم ، تشریفات .
-
اتیکت
لغتنامه دهخدا
اتیکت . [ اِ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) (کلمه ٔ فرانسوی ، مأخوذ از آلمانی ستکن ) نوشته ای که روی کیسه ها یا شیشه های دوا و مال التجاره برای تعیین محتویات و وزن آنها الصاق کنند. بَرچسب . || رسوم و آداب درباری .
-
اتیکت
دیکشنری فارسی به عربی
علامة
-
اتیکت
واژهنامه آزاد
بهانما
-
جستوجو در متن
-
دیسیپلین
واژگان مترادف و متضاد
اتیکت، انتظام، انضباط، نظام
-
باندرول
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرچسب ۲. اتیکت، برچسب
-
برچسب
واژگان مترادف و متضاد
۱. اتیکت ۲. انگ، نسبت ناروا
-
تشریفات
واژگان مترادف و متضاد
۱. آداب، اتیکت ۲. تجمل، تکلف ۳. فرمالیته ۴. مراسم
-
برچسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) barčasb ۱. کاغذی که روی اجناس و کالاها میچسبانند و در آن نوع جنس و قیمت آن را تعیین میکنند؛ اتیکت.۲. [مجاز] تهمت؛ نسبت ناروا.
-
برچسب
فرهنگ فارسی معین
(بَ. چَ) (اِمر.) تکه ای کاغذ که بر آن نوع جنس ومحل ساخت و دیگر مشخصات را نوشته یا چاپ کنند و روی کالا چسبانند، اتیکت .
-
برچسب زدن
لغتنامه دهخدا
برچسب زدن . [ ب َ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) چسباندن و ملصق ساختن برچسب و اتیکت روی شیشه ٔ مشروب و دوا و جز آن .
-
tagged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برچسب زده شده، برچسب زدن، علامت زدن، ضمیمه کردن، ضمیمه شدن به، اتیکت چسباندن به، بدنبال آوردن، گرگ بهوا بازی کردن