کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتکال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتکال
/'ettekāl/
معنی
کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن؛ توکل کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettekāl کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن؛ توکل کردن.
-
اتکال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - توکل کردن . 2 - کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن . 3 - تسلیم شدن . ؛ ~ به خدا توکل کردن به خدا.
-
اتکال
لغتنامه دهخدا
اتکال . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) کار به کسی گذاشتن . واگذاشتن . || اعتماد کردن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تعویل . || تسلیم شدن .- اتکال بخدا ؛ توکل کردن به او تعالی .
-
جستوجو در متن
-
اتکا
واژگان مترادف و متضاد
اتکال، اعتماد، پشتگرمی، تکیه، تکیهگاه، توکل، متکی
-
ارتکاء
لغتنامه دهخدا
ارتکاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اعتماد. اعتماد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِتکال .
-
تکلان
لغتنامه دهخدا
تکلان . [ ت ُ ] (ع اِ) عجزنمایی و کارسپردگی بر دیگری . اسم است توکل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعتماد و توکل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اسم است از اتکال بمعنی اعتماد و تفویض . (از اقرب الموارد) : و هو المستعان و علیه التکلان . (گلستان ). رج...
-
متکل
لغتنامه دهخدا
متکل . [ م ُت ْ ت َ ک ِ ] (ع ص ) (از «وک ل ») آن که باو کاری گذاشته شود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که کاری را به کسی واگذار میکند و اعتماد بر آن می نماید. (ناظم الاطباء). رجوع به اتکال شود.
-
اتکاء
لغتنامه دهخدا
اتکاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) اتکال کردن . اعتماد کردن بر. پشت دادن بر. تکیه زدن به . (زوزنی ). متکی شدن بر. تکیه کردن بر. (تاج المصادر).- اتکا کردن ؛ تکیه کردن .- اتکاء کسی ؛ متکا ساختن کسی را.|| تکیه گاه گردانیدن برای کسی . || بر پهلوی چپ افکندن .
-
تکل
لغتنامه دهخدا
تکل . [ ت َ ک َ ] (ع مص ) تکل علیه ، لغتی است در اتکل و مذکور است در «وک ل ». (منتهی الارب ). تکل علیه تکلاً (از باب سمع)؛ توکل نمود بر او. لغتی است در اتکل . (ناظم الاطباء). رجوع به اتکال شود.
-
تواکل
لغتنامه دهخدا
تواکل . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) ترک دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترک گفتن کسی را و یاری او نکردن . (از اقرب الموارد). || بر یکدیگر اتکال کردن . (مجمل اللغة از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بر یکدیگر اعتماد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
ناظم الملک
لغتنامه دهخدا
ناظم الملک . [ ظِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) جهانگیر خان (میرزا...)بن محب علی حسینی مرندی . از رجال قرن اخیر ایران است ، وی مدتی عهده دار سفارت ایران در بغداد بود و «مقداری از طرف جام خراسان که متنازع فیه ایران و افغان بود و هم چنین قریب به بیست فرسخ از حدود...
-
پشت کردن
لغتنامه دهخدا
پشت کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ادبار (مقابل رو آوردن ، اقبال ). استدبار. روی برگردانیدن . روی تافتن . رو برتافتن . رو تابیدن . تَولی . || گریختن (از جنگ دشمن ). بهزیمت رفتن . فرار کردن . || تکیه کردن . اتکاء. اتکال . اعتماد:بدادار کن پشت و انده...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) احمدبن ابی محمدبن عبداﷲ یا ابوزیان چهارم . از ملوک بنوعبدالوادیا بنوزیان تلمسان . پس از درگذشتن پدر بجانشینی او صاحب تخت و تاج تلمسان شد. لکن برادر او ابوعبداﷲ محمد بر او قیام کرد، ابوزیان از ترکان الجزائر مدد خواست و...
-
معول
لغتنامه دهخدا
معول . [ م ُع َوْ وَ ] (ع مص ) اعتماد کردن و تکیه نمودن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اعتماد کردن زیرا که به صیغه ٔ اسم از تعویل مصدر میمی هم آمده و تعویل به معنی اعتماد کردن است . (غیاث ) (آنندراج ). || (ص ، اِ) مستعان و م...