کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتومبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتومبیل
/'otomobil/
معنی
وسیلۀ نقلیهای چرخدار با اتاقک که بهوسیلۀ موتور به حرکت درمیآید و برای حمل بار یا مسافر به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خودرو، سواری، ماشین، موتور
برابر فارسی
خودرو
دیکشنری
auto, automobile, car, motorcar
-
جستوجوی دقیق
-
اتومبیل
واژگان مترادف و متضاد
خودرو، سواری، ماشین، موتور
-
اتومبیل
فرهنگ واژههای سره
خودرو
-
اتومبیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: automobile] 'otomobil وسیلۀ نقلیهای چرخدار با اتاقک که بهوسیلۀ موتور به حرکت درمیآید و برای حمل بار یا مسافر به کار میرود.
-
اتومبیل
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ مُ) [ فر. ] (اِ.) وسیلة نقلیه ای که با موتور کار می کند و دارای چهار چرخ است ، ماشین .
-
اتومبیل
لغتنامه دهخدا
اتومبیل . [ اُ ت ُ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) دستگاهی حمل مسافر را که بوسیله ٔ محرکه ٔ بخار یا برق یا نفت یا هوای فشرده یا گاز و غیره رود.
-
اتومبیل
دیکشنری فارسی به عربی
سيارة
-
واژههای مشابه
-
اتومبیل رو
لغتنامه دهخدا
اتومبیل رو. [ اُ ت ُ م ُ رَ / رُو ] (ص مرکب ) جاده هائی که قابل گذشتن اتومبیل است .
-
تصادف اتومبیل
دیکشنری فارسی به عربی
حادث عرضي
-
کروک اتومبیل
دیکشنری فارسی به عربی
ستارة
-
پنجره اتومبیل
دیکشنری فارسی به عربی
زجاجة امامية
-
اتومبیل راندن
دیکشنری فارسی به عربی
سيارة
-
روغن اتومبیل
دیکشنری فارسی به عربی
دهن
-
motor racing, auto racing, automobile racing, car racing
اتومبیلرانی سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقۀ سرعت برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
-
شیشه جلو اتومبیل
دیکشنری فارسی به عربی
زجاجة امامية