کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتوار
لغتنامه دهخدا
اتوار. [ اَت ْ ] (ع اِ) ج ِ تَور، بمعنی میانجی میان قوم ، ظرفی که بدان آب خورند و دست و روی شویند، طبق شمع. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اطوار
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، ژست ۲. قر، ناز ۳. اشکال، انحا
-
اطوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طَور] 'atvār = طور to[w]
-
اطوار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طور. 1 - حال ، وضع . 2 - در فارسی ، حرکات و رفتار بی مزه .
-
اطوار
لغتنامه دهخدا
اطوار. [اَطْ ] (ع اِ) ج ِ طور. (ناظم الاطباء) (ترجمان ترتیب عادل ص 67). ج ِ طور، یک بار. قال اﷲ تعالی «خلقکم اطواراً» قال الاخفش : ای طوراً نطفة و طوراً علقة و طوراً مضغة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ِ طور، بمعنی تارة، یقال : ات...
-
جستوجو در متن
-
تور
لغتنامه دهخدا
تور. [ ت َ ] (ع مص ) جاری و روان شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) میانجی میان قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیام آورنده ٔ میان دلدادگان . (از اقرب الموارد). رجوع به تورة شود. || (اِ) ظرفی است...