کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتقیاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتقیاء
معنی
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تقی ؛ پرهیزکاران ، پارسایان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتقیاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تقی ؛ پرهیزکاران ، پارسایان .
-
اتقیاء
لغتنامه دهخدا
اتقیاء. [ اَت ْ] (ع ص ، اِ) ج ِ تقی ّ. پرهیزکاران . ترس کاران : عالم عادل مؤید مظفّر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت کهف الفقراء ملاذالغرباء مربی الفضلاء محب الاتقیاء افتخار آل پارس فخرالدوله ... (گلستان ).
-
جستوجو در متن
-
تقی
فرهنگ فارسی معین
(تَ یّ) [ ع . ] (ص .) پرهیزگار. ج . اتقیاء.
-
حلماء
لغتنامه دهخدا
حلماء. [ ح ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حلیم . (منتهی الارب ) (دهار): علماء حلماء ابرار و اتقیاء. (تفسیر ابوالفتوح رازی ).
-
عبدی
لغتنامه دهخدا
عبدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) هرم بن حیان عبدی . از اتقیاء زهاد ثمانیه و از خواص اصحاب علی علیه السلام و مصاحب اویس قرنی بود. (از ریحانة الادب ج 5 ص 318).
-
اصلداران پاک
لغتنامه دهخدا
اصلداران پاک . [ اَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مردمان پارسا و مقدس . و پیغمبران . (ناظم الاطباء). انبیاء(ع ) و ملائکه و اولیاء (رض ). (از مؤید الفضلا). کنایه از انبیاء و اولیاء و ملایک . (آنندراج ). کنایه از انبیاء و اولیاء و ملائکه . (هفت قلزم )....
-
تقی
لغتنامه دهخدا
تقی . [ ت َ ی ی ] (ع ص ) پرهیزکار. (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اتقیاء و تُقواء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بمعنی ترسنده از خدا و مجازاً بمعنی پرهیزکار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :...
-
ابوالمقدام
لغتنامه دهخدا
ابوالمقدام . [ اَ بُل ْ م ِ ] (اِخ ) رجأبن حیوةبن جرول کندی . فقیهی معاصر و مجالس عمربن عبدالعزیز. وفات 112 هَ . ق . و صاحب حبیب السیر اضافه می کند از نقباء و اتقیاء شام و ابن خلکان گوید: او از علماست و مجالس عمربن عبدالعزیز بود و شبی نزد عمربن عبدا...
-
پرهیزکار
لغتنامه دهخدا
پرهیزکار. [ پ َ ] (ص مرکب ) پارسا. تقی ، متقی . باتقوی . دوری کننده ٔ از حرام . خویشتن دار (از حرام ). بارّ. زاهد. ناسک . مرتاض . صالح . برز. برزی ّ. وَرع . عفیف . عفیفه . پاکدامن . آبدست . هیرسا. (برهان قاطع) : چه مایه زاهد پرهیزکار صومعگی که نُسک خ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در ایام تسلط ...