کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتفاقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتفاقا
/'ettefāqan/
معنی
۱. ازقضا.
۲. بیسابقه؛ ناگهانی.
۳. برای تٲکید نفی آورده میشود: اتفاقاً، اینطور نیست.
۴. همگی؛ تماماً.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
یکباره
دیکشنری
accidentally, perchance
-
جستوجوی دقیق
-
اتفاقا
فرهنگ واژههای سره
یکباره
-
اتفاقا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'ettefāqan ۱. ازقضا.۲. بیسابقه؛ ناگهانی.۳. برای تٲکید نفی آورده میشود: اتفاقاً، اینطور نیست.۴. همگی؛ تماماً.
-
اتفاقا
دیکشنری فارسی به عربی
ربما , صدفة
-
واژههای مشابه
-
اتفاقاً
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ قَ نْ) [ ع . ] (ق .) 1 - دست برقضا، ناگهانی ، غیرمنتظره . 2 - با هم ، با همراهی هم . 3 - همگی ، متحداً.
-
اتفاقاً
لغتنامه دهخدا
اتفاقاً. [ اِت ْ ت ِ قَن ْ ] (ع ق ) قضا را. از قضا. بی انتظار. بی سابقه . غفلةً. ناگهانی . صدفةً. فجاءةً : وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از دراین شهر درآید تاج شاهی بر سر وی نهند... اتفاقاً اولین کسی که درآمد گدائی بود. (گلستان ). اتفاقاً در آن ...
-
اتفاقا دیدن
دیکشنری فارسی به عربی
لمحة
-
واژههای همآوا
-
اتفاقاً
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ قَ نْ) [ ع . ] (ق .) 1 - دست برقضا، ناگهانی ، غیرمنتظره . 2 - با هم ، با همراهی هم . 3 - همگی ، متحداً.
-
اتفاقاً
لغتنامه دهخدا
اتفاقاً. [ اِت ْ ت ِ قَن ْ ] (ع ق ) قضا را. از قضا. بی انتظار. بی سابقه . غفلةً. ناگهانی . صدفةً. فجاءةً : وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از دراین شهر درآید تاج شاهی بر سر وی نهند... اتفاقاً اولین کسی که درآمد گدائی بود. (گلستان ). اتفاقاً در آن ...
-
جستوجو در متن
-
incidentalist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتفاقا
-
eidently
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتفاقا
-
occurrent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتفاقا
-
occidentally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتفاقا