کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتشبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتشبار
دیکشنری فارسی به عربی
ناري
-
واژههای مشابه
-
آتشبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ātašbār ۱. (نظامی) توپ.۲. (نظامی) یک واحد از قسمت توپخانه شامل چهار گروهان.۳. (صفت) هرچیز توٲم با درخششِ ناشی از عصبانیت: نگاه آتشبار.۴. (صفت) بسیارگرم.
-
battery 1
آتشبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] یگانی راهکنشی و اجرایی در واحدهای توپخانه که در یگانهای پیاده و سایر رستههای نظامی معادل گروهان است
-
آتشبار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِفا.) 1 - ریزندة آتش (شخص یا شی ء). 2 - چخماق . 3 - تفنگ ، توپ . 4 - یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان .
-
battery centre, chart location of the battery
مرکز آتشبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] محلی بر روی زمین که از مختصات جغرافیایی آن بهعنوان مرجع نشاندهندۀ موقعیت آتشبار استفاده میکنند
-
counter battery fire
ضدِآتشبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] آتشی برای از بین بردن یا خنثی کردن آتش غیرمستقیم سامانههای سلاح دشمن
-
واژههای همآوا
-
آتشبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ātašbār ۱. (نظامی) توپ.۲. (نظامی) یک واحد از قسمت توپخانه شامل چهار گروهان.۳. (صفت) هرچیز توٲم با درخششِ ناشی از عصبانیت: نگاه آتشبار.۴. (صفت) بسیارگرم.
-
آتشبار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِفا.) 1 - ریزندة آتش (شخص یا شی ء). 2 - چخماق . 3 - تفنگ ، توپ . 4 - یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان .
-
آتش بار
لغتنامه دهخدا
آتش بار. [ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه آتش فروریزد : هیزم خشک و برق آتش بارمرد خفته ست و دشمن بیدار. اوحدی .|| (اِ مرکب ) باتری . دسته ای از توپها.
-
جستوجو در متن
-
باطری
واژهنامه آزاد
آتشبار
-
ناري
دیکشنری عربی به فارسی
اتشين , اتشبار , اتشي مزاج
-
fiery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آتش سوزی، اتشی مزاج، مهیج، اتشین، اتشبار