کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتساع دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتساع دادن
دیکشنری فارسی به عربی
توسع
-
واژههای مشابه
-
اِتّساعٌ
دیکشنری عربی به فارسی
ظرفيت , گنجايش , وسعت , گسترش , گنجايش (ظرفيت) يافتن
-
time dilation
اتساع زمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اثری نسبیتی که حاکی از کُند شدن گذر زمان در یک چارچوب از دیدگاه ناظری است که نسبت به آن حرکت میکند
-
قابل اتساع
لغتنامه دهخدا
قابل اتساع . [ ب ِ ل ِ اِت ْ ت ِ ] (ص مرکب ) گسترش پذیر. هر چه که بتوان آن را وسعت داد.
-
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا
دیکشنری فارسی به عربی
انتفاخ
-
جستوجو در متن
-
dilating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گسترش دادن، گشاد کردن، اتساع دادن، بزرگ کردن، منبسط کردن
-
dilate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گسترش دادن، گشاد کردن، اتساع دادن، بزرگ کردن، منبسط کردن
-
توسع
دیکشنری عربی به فارسی
اتساع دادن , گشاد کردن , بزرگ کردن , بسط دادن , بسط يافتن , منبسط شدن , پهن کردن , عريض کردن
-
عریض کردن
لغتنامه دهخدا
عریض کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پهن کردن . باوسعت کردن . واسع کردن .متسع ساختن . توسعه دادن . اتساع دادن . سعه دادن . وسعت دادن . فسیح کردن . عرض دادن . و رجوع به عریض شود.
-
stretch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کش آمدن، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، کوشش، دوره، مدت، کشیدن، بسط دادن، امتداد دادن، منبسط کردن، کش امدن، کش اوردن، کش دادن، گشاد شدن، طولانی کردن
-
stretches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امتداد می یابد، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، کوشش، دوره، مدت، کشیدن، بسط دادن، امتداد دادن، منبسط کردن، کش امدن، کش اوردن، کش دادن، گشاد شدن، طولانی کردن
-
امتداد
دیکشنری عربی به فارسی
توسيع , تمديد , تعميم , تلفن فرعي , کشيدن , امتداددادن , بسط دادن , منبسط کردن , کش امدن , کش اوردن , کش دادن , گشادشدن , بسط , ارتجاع , قطعه(زمين) , اتساع , کوشش , خط ممتد , دوره , مدت
-
توسعة
لغتنامه دهخدا
توسعة. [ ت َ س ِ ع َ ] (ع مص ) فراخی و فراخ کردن و گاهی از غیر ناقص است هم بر این وزن مصدر می آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ): وسع توسیعاً و توسعة. (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سعة و اِتّساع . (اقرب الموارد). فراخی و وسعت . (ناظم الاطباء). و با پیداکردن...