کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتساع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتساع
/'ettesā'/
معنی
۱. گشاد شدن؛ فراخ شدن؛ پهناور شدن؛ گشادگی؛ فراخی.
۲. (ادبی) در بدیع، گفتن شعری که بتوان آن را به چند نوع معنی و تفسیر کرد، مانندِ این بیت: لبان لعل تو با هرکه در حدیث آید / بهراستی که ز چشمش بیوفتد مرجان (سعدی۲: ۶۶۴). Δ مصراع دوم را به دو صورت میتوان تفسیر کرد، یکی اینکه مرجان از چشمش بیفتد (مرجان در نظرش خوار و پست شود)، دیگر اینکه از چشمش اشک خونین چون مرجان سرازیر شود.
۳. (پزشکی) گشاد شدن هریک از عروق و شریانها.
۴. [قدیمی] زیاد شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بسط، سعه، فراخی، گسترش، گشادگی، وسع
۲. ثروت، مکنت ≠ انقباض
دیکشنری
dilation, expansion
-
جستوجوی دقیق
-
اتساع
واژگان مترادف و متضاد
۱. بسط، سعه، فراخی، گسترش، گشادگی، وسع ۲. ثروت، مکنت ≠ انقباض
-
اتساع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettesā' ۱. گشاد شدن؛ فراخ شدن؛ پهناور شدن؛ گشادگی؛ فراخی.۲. (ادبی) در بدیع، گفتن شعری که بتوان آن را به چند نوع معنی و تفسیر کرد، مانندِ این بیت: لبان لعل تو با هرکه در حدیث آید / بهراستی که ز چشمش بیوفتد مرجان (سعدی۲: ۶۶۴...
-
اتساع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) فراخ شدن ، گشاد شدن . 2 - (اِمص .) فراخی ، وسعت ، گنجایش . 3 - کثرت مال و ثروت .
-
اتساع
لغتنامه دهخدا
اتساع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ تُسْع.
-
اتساع
لغتنامه دهخدا
اتساع . [ اِ ](ع مص ) نُه شدن . (تاج المصادر). نُه تن شدن . || خداوند شترانی شدن که نه روز یک بار به آب شوند. || نهم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر).
-
اتساع
لغتنامه دهخدا
اتساع . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گشاد شدن (در تداول عامه ). || فراخی . فراخا. گشادگی . سعه . وسع. وسعت . توسیع. فسحت . گنجایش : عرصه ٔ غزنه در اتساع بنیان و استحکام ارکان از جملگی بلاد عالم درگذشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ...
-
اتساع
دیکشنری فارسی به عربی
امتداد , توسع
-
واژههای مشابه
-
اِتّساعٌ
دیکشنری عربی به فارسی
ظرفيت , گنجايش , وسعت , گسترش , گنجايش (ظرفيت) يافتن
-
time dilation
اتساع زمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اثری نسبیتی که حاکی از کُند شدن گذر زمان در یک چارچوب از دیدگاه ناظری است که نسبت به آن حرکت میکند
-
قابل اتساع
لغتنامه دهخدا
قابل اتساع . [ ب ِ ل ِ اِت ْ ت ِ ] (ص مرکب ) گسترش پذیر. هر چه که بتوان آن را وسعت داد.
-
اتساع دادن
دیکشنری فارسی به عربی
توسع
-
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا
دیکشنری فارسی به عربی
انتفاخ
-
واژههای همآوا
-
اطساء
لغتنامه دهخدا
اطساء. [ اِ ] (ع مص ) ناگوار کردن کسی را پری شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطساء سیری کسی را؛ ناگواردکردن وی را. دچار تخمه ساختن . (از اقرب الموارد).