کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتراق
/'otrāq/
معنی
توقف موقت مسافر در جایی میان راه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اسکان، اقامت، بیتوته، توقف، جایدهی، جایگیری
فعل
بن گذشته: اتراق کرد
بن حال: اتراق کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتراق
واژگان مترادف و متضاد
اسکان، اقامت، بیتوته، توقف، جایدهی، جایگیری
-
اتراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹اوتراق› 'otrāq توقف موقت مسافر در جایی میان راه.
-
stopover, stop-off, layover
اتراق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] توقفی کوتاه در طول سفر برای صرف غذا و استراحت یا دیدار دوستان
-
اتراق
فرهنگ فارسی معین
( اُ) [ تر. ] ( اِ.) = اطراق : توقف کردن در حین سفر، اقامت کوتاه مدت در جایی خاصه هنگام شب .
-
اتراق
لغتنامه دهخدا
اتراق . [ اُ ت ُ / اُ ] (ترکی ، اِ) توقف چندروزه در سفری بجائی .- اتراق کردن ؛ نشستن در منزلی چند روزی . موقتاً در منزلی اقامت گزیدن .
-
واژههای همآوا
-
اطراق
لغتنامه دهخدا
اطراق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَرَق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ طرق ، بمعنی مشک و رسته و نورد شکم . (آنندراج ). || ج ِ طَرَق ، بمعنی خمیدگی مشک . (از اقرب الموارد). رجوع به طَرَق شود. || ج ِ طَرْق ، بمعنی آبی که شتر در آن فرورود و در آن بشاشد. (...
-
اطراق
لغتنامه دهخدا
اطراق . [ اِ ] (ع مص ) سکوت کردن و سخن نگفتن . (از اقرب الموارد). خاموش گردیدن و نگفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خاموش بودن . (تاج المصادر بیهقی ). || فرودکردن چشم را و خوابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اِ...
-
اطراق
لغتنامه دهخدا
اطراق . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) بدنبال یکدیگر رفتن شتران . (از اقرب الموارد). در پی یکدیگر شدن شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || از راه پراکنده شدن شتران و فروگذاشتن جاده . (از اقرب الموارد). متفرق رفتن شتران به راهها و گذاشتن راه راست...
-
اطراق
لغتنامه دهخدا
اطراق . [ اُطُ / اُ ] (ترکی ، اِ) اُتراق . (فرهنگ نظام ). و در ذیل اتراق آرد: توقف و لنگ کردن در سفر. مثال : چون به آباده رسیدیم اتراق کردیم . لفظ مذکور را بیشتر اهل ولایاتی استعمال میکنند که ترکی میدانند مثل آذربایجان و همدان . (فرهنگ نظام ). رجوع ب...
-
جستوجو در متن
-
سکنا
واژگان مترادف و متضاد
اتراق، اقامت، سکونت، ماوا، مسکن
-
اقامت
واژگان مترادف و متضاد
اتراق، توقف، سکنا، سکونت، ماندن
-
تختقاپو
واژگان مترادف و متضاد
اتراق، اسکان، تختهقاپو، تختهقاپی، جایدهی
-
فروآمدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] foru'āmadan ۱. پایین آمدن؛ به زیر آمدن.۲. اتراق کردن.