کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتحادي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتحادي
معنی
طرفدار دولت فدرال , فدرالي , اءتلافي , اتحادي , اتفاق
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتحادي
دیکشنری عربی به فارسی
طرفدار دولت فدرال , فدرالي , اءتلافي , اتحادي , اتفاق
-
واژههای مشابه
-
اتحادی
لغتنامه دهخدا
اتحادی . [ اِت ْ ت ِ ] (ص نسبی ) طریقه ای که پیروان آن معتقد بیکی شدن خالق با مخلوقی باشند.
-
اتحادی
دیکشنری فارسی به عربی
اتحادي , اخوي
-
نظامٌ اتحادي
دیکشنری عربی به فارسی
نظام فدرالي , سيستم اتحاديه اي , نظام صنفي , رژيم فدرالي , حکومت فدراتيو
-
جستوجو در متن
-
طرفدار دولت فدرال
دیکشنری فارسی به عربی
اتحادي
-
فدرالی
دیکشنری فارسی به عربی
اتحادي
-
اءتلافی
دیکشنری فارسی به عربی
اتحادي
-
نظام فدرالی
دیکشنری فارسی به عربی
نظامٌ اتحادي
-
سیستم اتحادیه ای
دیکشنری فارسی به عربی
نظامٌ اتحادي
-
نظام صنفی
دیکشنری فارسی به عربی
نظامٌ اتحادي
-
رژیم فدرالی
دیکشنری فارسی به عربی
نظامٌ اتحادي
-
federal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدرال، ائتلافی، اتحادی
-
حکومت فدراتیو
دیکشنری فارسی به عربی
اِتِّحادٌ استِقلالي ، اِتّحادٌ مَرکَزي ، نظامٌ اتحادي