کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتجار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتجار
/'ettejār/
معنی
تجارت کردن؛ بازرگانی کردن؛ سوداگری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ettejār تجارت کردن؛ بازرگانی کردن؛ سوداگری.
-
اتجار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] (مص ل .) بازرگانی کردن ، خرید و فروش کردن ، معامله ، سودا، بیع و شری ، تجارت .
-
اتجار
لغتنامه دهخدا
اتجار. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بازرگانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خرید و فروش کردن . معامله . سودا. بیع و شری . تجارت . (زوزنی ) : هرکه شد مر شاه را او جامه دارهست خسران بهر شاهش اتّجار. مولوی .|| دارو بگلوی خود فروبردن . (زوزنی ). || میان دهن را عل...
-
جستوجو در متن
-
متجر
لغتنامه دهخدا
متجر. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) تجارت کننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی از اتجار. و رجوع به اتجار شود.
-
تجارت کردن
لغتنامه دهخدا
تجارت کردن . [ ت ِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سوداگری کردن . (ناظم الاطباء). بازرگانی . اتجار. تجارة. رجوع به تجارت و تجارة در همین لغت نامه شود.
-
جامه دار
لغتنامه دهخدا
جامه دار. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) مأمور نگاهداری جامه . معرب است . و مخفف آن جمدار است . (دزی ج 1 ص 212).مردی که در حمام نگاهبان جامه ٔ بحمام آمدگان است . آنکه جامه های مردم را در حمام نگاه دارد. مستحفظ جامه های استحمام کنندگان . آنکه حافظ جامه های...
-
بازرگانی
لغتنامه دهخدا
بازرگانی . [ زَ ] (حامص ) تجارت . سوداگری . داد و ستد. خرید و فروش . ستد و داد. معامله .(منتهی الارب ) (المنجد). رَقاحَه . مُتاجَرَه . (منتهی الارب ). تَجر. اِتجار. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ضَیعَه . (منتهی الارب ) : و بازرگانی شان [ بازرگ...