کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتاق
/'otāq/
معنی
۱. بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف، و در برای سکونت یا کار.
۲. قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن مینشینند.
۳. محفظهای در دستگاه یا وسیلۀ باربری: اتاق بار.
〈 اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعهکنندگان در آنجا مینشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد.
〈 اتاق بازرگانی: (اقتصاد) سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل میدهند و دارای رئیس و هیئتمدیره است.
〈 اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند؛ خوابگاه.
〈 اتاق عمل: (پزشکی) اتاق جراحی؛ اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار میدهند.
〈 اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند.
〈 اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیت، حجره، خانه، سرا، منزل
دیکشنری
chamber, cubicle, pad, room
-
جستوجوی دقیق
-
اتاق
واژگان مترادف و متضاد
بیت، حجره، خانه، سرا، منزل
-
اتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹اوتاق، اطاق› 'otāq ۱. بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف، و در برای سکونت یا کار.۲. قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن مینشینند.۳. محفظهای در دستگاه یا وسیلۀ باربری: اتاق بار.〈 اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که ...
-
اتاق
فرهنگ فارسی معین
( اُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - خانه ، چهاردیواری دارای سقف . 2 - خیمه . اطاق ، اوتاغ و اوتاق هم گویند.
-
اتاق
لغتنامه دهخدا
اتاق .[ اُ ] (ترکی ، اِ) خانه و خیمه و بجای قاف غین معجمه نیز آمده و شاید اصل آن وثاق عربی باشد و ترکان عثمانی ((اُدَه )) تلفظ کنند و صاحب غیاث اللغات بنقل ازمصطلحات و لغات ترکی این لفظ را ترکی دانسته است .
-
اتاق
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة
-
اتاق
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kiya طاری: kiya طامه ای: yort طرقی: kiya / yort کشه ای: keya نطنزی: yort
-
واژههای مشابه
-
اتآق
لغتنامه دهخدا
اتآق . [ اِت ْ ] (ع مص ) پر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پر کردن حوض و مشک و آوند از آب . || اتآق قوس ؛ تمام کشیدن کمان را.
-
اُتاق
لهجه و گویش بختیاری
otâq اتاق.
-
room rate, room price, room tariff
نرخ اتاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] قیمت اتاق مهمانخانه/ هتل برای یک شب
-
فقطاتاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← تعرفۀ فقطاتاق
-
منوی اتاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← صورتغذای اتاق
-
اتاق افشانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ← اتاق رنگ
-
games room
اتاق بازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اتاق یا محلی عمومی در مهمانخانه/ هتل که در آن بازیها و سرگرمیهای مختلف برای مهمانان مهیاست
-
TV room
اتاق تلویزیون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اتاق یا محلی عمومی در مهمانخانه/ هتل که مهمانان میتوانند در آن به تماشای تلویزیون بپردازند