کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتابک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتابک
/'atābak/
معنی
۱. در دورۀ قاجار، وزیر بزرگ.
۲. حاکم محلی.
۳. مربی کودک، بهویژه مربی شاهزادگان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آموزگار، اتالیق، لله، مودب، مربی، معلم
۲. اتابیک، پدربزرگ،
۳. وزیراعظم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتابک
واژگان مترادف و متضاد
۱. آموزگار، اتالیق، لله، مودب، مربی، معلم ۲. اتابیک، پدربزرگ، ۳. وزیراعظم
-
اتابک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹اتابیگ› [قدیمی] 'atābak ۱. در دورۀ قاجار، وزیر بزرگ.۲. حاکم محلی.۳. مربی کودک، بهویژه مربی شاهزادگان.
-
اتابک
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ تر. ] (ص مر.) 1 - پدربزرگ ، عنوانی که در دستگاه حکومتی سلجوقی به غلامان ترکی که از خود شایستگی نشان می دادند داده می شد و به عنوان مربی شاهزادگان تعیین می شدند. 2 - وزیر بزرگ .
-
اتابک
لغتنامه دهخدا
اتابک . [ اَ ب َ ] (اِخ )ابن شمس الدین محمد صاحبدیوان که به سال 683 هَ . ق .با سه برادر خود یحیی و فرج اﷲ و محمود به امر ارغون خان کشته شد. رجوع به تاریخ مغول صص 233 و 235 شود.
-
اتابک
لغتنامه دهخدا
اتابک . [ اَ ب َ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مرکب از دو کلمه ٔ ترکی اتا بمعنی پدر و بک شاید مخفف بیوک بمعنی بزرگ یا پدر بزرگ . || لالا و مؤدب و مربی کودک ، بالخاصه شاهزادگان . || وزیر بزرگ . || پادشاه . || اتالیق ، یعنی پدرخوانده : با یتیمی چو مصطف...
-
واژههای مشابه
-
ناصرالدین اتابک
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین اتابک . [ ص ِ رُدْ دی اَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به ناصرالدین مکرم بن علاء شود.
-
باغ اتابک
لغتنامه دهخدا
باغ اتابک . [ غ ِ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز که در 60 هزارگزی شمال خاوری ایذه واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 70 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و شغل مردمش زراعت و راه ...
-
گل بهار اتابک
لغتنامه دهخدا
گل بهار اتابک . [ گ ُ ب َ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 30هزارگزی جنوب الیگودرز، کنار را مالرو گرده به ده نوشکراﷲ. هوای آن معتدل و دارای 137 تن سکنه است . آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات ، چغندر و پنبه...
-
رباط اتابک محمدبن ایلدگز
لغتنامه دهخدا
رباط اتابک محمدبن ایلدگز. [ رُ طِ اَ ب َ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ِ دُ گ ُ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در وصف شاهراه جنوبی بین نجف و سلطانیه گوید: از سلطانیه تا ده بخشیر 5 فرسنگ ، از او تا ده ولج 5 فرسنگ از او تا رباط اتابک محمدبن ایلدگز 4 فرسنگ ، از او تا دیه ...
-
شاه علاءالدین اتابک
لغتنامه دهخدا
شاه علاءالدین اتابک . [ ع َ ئُدْ دی اَ ب َ ] (اِخ ) ابن قطب الدین محمود. رجوع به علاءالدین اتابک در لغتنامه شود.
-
بدیع اتابک جوینی
لغتنامه دهخدا
بدیع اتابک جوینی . [ ب َ اَ ب َ ک ِ ج ُ وَ ] (اِخ ) منتجب الدین ... صاحب عتبةالکتبه است . رجوع به منتجب الدین شود.
-
جستوجو در متن
-
atabek
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتابک
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) (اتابک شمس الدین ...) نام پسر ملک سلغر شاه بن اتابک احمدبن اتابک یوسفشاه بن اتابک شمس الدین الب ارغون بن اتابک هزاراسف بن ابوطاهربن محمدبن علی بن ابوالحسن فضلوئی عم زاده و داماداتابک نورالورد پسر سلیمان شاه بن اتابک احمد. از...