کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اب نبات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب
واژهنامه آزاد
مایع نوشیدنی
-
آب
واژهنامه آزاد
مایع نوشیدنی
-
آب به آب شدن
لهجه و گویش تهرانی
مسافرت ،تغییر آب و هوا
-
آب چکه،آب چکان
لهجه و گویش تهرانی
محل دفع آب شیروانی یا بام
-
آب کشی،آب کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
با آب شستن/ورم زخم در اثر آب خوردگی،سیم کشیدن
-
را آب،راه آب
لهجه و گویش تهرانی
سوراخ زیر دیوار برای گذر جوی آب
-
آب چاوان، آب چایان، آب چائون،
لهجه و گویش تهرانی
جایی که در یخچال آب یخ میزند.
-
اب پاشی و اب افشانی
دیکشنری فارسی به عربی
تشهير
-
آب از آب تکون نخوردن
لهجه و گویش تهرانی
اتفاقی نیافتادن
-
آب حوضی،آب حوض کش
لهجه و گویش تهرانی
کسی که آب مانده حوض را تخلیه میکند.
-
آب مال کردن،آب مالی
لهجه و گویش تهرانی
شستشوی لباس در آب بدون صابون
-
آب مضاف و آب کُر
فرهنگ گنجواژه
حد مجاز تشخیص پاکی آب.
-
عالم آب
لغتنامه دهخدا
عالم آب . [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نشأه ٔ شراب و عالم شراب و حالت می نوشی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حالت باده گساری . حالت می خوری . (از ناظم الاطباء) : نیست باکم ازفلک امشب که با او می خورم عالم آب است پندارم که آبش برده است . آشوب م...
-
کبوتروار آب
لغتنامه دهخدا
کبوتروار آب . [ ک َ ت َرْ ] (اِ مرکب ) کنایه از پایاب است و آن جایی باشد از رودخانه که پیاده توان گذشت . (برهان ) (آنندراج ). این عنوان ظاهراًاز بیت خاقانی به غلط استنباط شده است : دیده ام سرچشمه ٔ خضر و کبوتروار، آب خورده و پس جرعه ریزی در دهان آورد...
-
کشت آب
لغتنامه دهخدا
کشت آب . [ ک ِ ] (اِ مرکب ) زراعتی که با باران کاشته شده باشد. زراعت دیمی . (ناظم الاطباء).