کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابگوشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شوربة
دیکشنری عربی به فارسی
نوعي ابگوشت , اشامه , ابگوشت , سوپ
-
clam chowder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبگوشت صدف، آبگوشت حلزون
-
گوشتابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوشتاوه، گوشتآوه، گوشتاب› [قدیمی] guštābe = آبگوشت
-
broth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابگوشت
-
stewpan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استوپان، قابلمه تاس کباب پزی، ظرف ابگوشت پزی، ابگوشت پز
-
سوپ
واژگان مترادف و متضاد
آبگوشت، آش، شوربا
-
bouillons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بویلونها، ابگوشت
-
chowder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلوچه، نوعی ابگوشت
-
corn chowder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبگوشت ذرت
-
fish chowder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبگوشت ماهی
-
cassoulet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبگوشت کارسوت
-
broths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوجه ها، ابگوشت
-
دُون دُوگُولَه
لهجه و گویش بختیاری
dun-dugula حبوبات آبگوشت.
-
بُز باش
لهجه و گویش تهرانی
نوعی آبگوشت با سبزی
-
دیزی پز، قابلمه پز
لهجه و گویش تهرانی
آبگوشت پز.