کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابویعلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابویعلی
لغتنامه دهخدا
ابویعلی . [ اَ بو ی َ ؟ ](اِخ ) خلیل بن عبداﷲ قزوینی . رجوع به خلیل ... شود.
-
ابویعلی
لغتنامه دهخدا
ابویعلی . [ اَ بو ی َ ؟] (اِخ ) معلی بن منصور رازی . رجوع به معلی ... شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابویعلی . رجوع به احمدبن علی بن مثنی و رجوع به ابویعلی احمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابویعلی . رجوع به احمدبن محمد بصری ... شود.
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن موسی بن یوسف بغدادی ، مکنی به ابویعلی . ابونعیم آرد:احمدبن موسی حدیث ابویعلی زبیربن عبیداﷲ را برای من روایت کرد. (از اخبار اصفهان ابونعیم ج 1 ص 323).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن مثنی تمیمی واعظ مکنی به ابویعلی . او راست جزئی در حدیث وکتاب معجم الصحابة. رجوع به ابویعلی احمد... شود.
-
ساجی
لغتنامه دهخدا
ساجی . [ ] (اِخ ) زکریابن یحیی بن خلاد ساجی بصری مکنی به ابویعلی . از مردم بغداد و مقیم آن شهر و از محدثان است . (سمعانی ).
-
طایفی
لغتنامه دهخدا
طایفی . [ ی ِ ] (اِخ ) طائفی . عبداﷲبن عبدالرحمن ... طائفی . رجوع به ابویعلی عبداﷲ... طائفی شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمد، مکنی به ابویعلی معروف به ابن هباریة. و رجوع به ابن هباریة شود.
-
معلی
لغتنامه دهخدا
معلی . [ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابویعلی معلی بن منصور شود.
-
معلی
لغتنامه دهخدا
معلی . [ م ُع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابویعلی معلی بن مهدی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابویعلی سجزی . رجوع به احمدبن حسن بن محمود... شود.
-
حمزه
لغتنامه دهخدا
حمزه . [ ح َ زَ ] (اِخ ) ابن علی ، مکنی به ابویعلی . رجوع به ابن عین زربی ، در این لغت نامه شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن هباریة. رجوع به ابن هباریه شریف ، ابویعلی محمدبن محمدبن صالح هاشمی عباسی . و رجوع به ابویعلی و شریف ابوعلی و وفیات الاعیان ج 4 صص 453 - 457 شود.
-
شداد
لغتنامه دهخدا
شداد. [ش َدْ دا ] (اِخ ) ابویعلی شدادبن اوس بن ثابت . صحابی است انصاری . پسر برادر حسان بن ثابت . (منتهی الارب ).