کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابویحیی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابویحیی
معنی
(اَ یَ) [ ع . ] (اِمر.) عزرائیل .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابویحیی
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَ) [ ع . ] (اِمر.) عزرائیل .
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) آدم بن الحکم . محدث است . و زیدبن الحباب از او روایت کند.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابراهیم مروزی . یکی از مشاهیر اطباءو فلاسفه ٔ بغداد و او انالوطیقای اول و ثانی ارسطو را تفسیر کرده است و ابوبشر متی شاگرد او بوده است .
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن البطریق . او کتاب الاربعه ٔ بطلمیوس را برای عمربن الفرخان ترجمه کرد و عمر بر آن تفسیر نوشت . (ابن الندیم ). رجوع به عمربن الفرخان ... شود.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن سریج عبیداﷲ. رجوع به ابن سریج ابویحیی عبیداﷲ مغنی شود.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن عاصم محمدبن محمد قیس . از مشاهیر وزراء و علماء اندلس . او فقیه و کاتب و ادیب بود.و بموطن خویش غرناطه قضا میراند. و وی را تألیفات کثیره است از جمله : جنةالرضا فی التسلیم لما قدراﷲ تعالی و قضی ، و الروض الاریض فی ...
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن حفصی . معروف به ابوبکر حفصی . رجوع به ابویحیی ابوبکربن عبدالرحمن ... شود.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن عمر و ابن ابی عقرب . تابعی است . او از ابن عمر و از او ربیعةبن کلثوم روایت کند.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن منده . رجوع به عبداﷲبن منده و بنومنده شود.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن الکناسه . رجوع به ابن الکناسه ... شود و بعضی کنیت او را ابومحمد گفته اند.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابن اللحیانی . رجوع به ابویحیی زکریابن ابی العباس احمد... شود.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابوبکر ثانی ملقب به متوکل یازدهمین از پادشاهان بنی حفص (718 - 747 هَ . ق .).
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابوبکر چهارمین از پادشاهان بنی مرین در مراکش (642 - 656 هَ . ق .).
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) ابوبکربن عبدالرحمن حفصی . مردم تونس در سال 709 هَ . ق . پس از ابوعصیده ٔ حفصی از ملوک بنی حفص او را بپادشاهی برداشتند لیکن ابوالبقاء خالدبن ابی زکریا از بجایه بالشکری قصد وی کرد و پس از جنگی ابویحیی مغلوب و محبوس و م...
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) احمدبن داود فرزی . جرجانی . رجوع به ابویزید فرزی ... شود.