کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابونوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابونوح
لغتنامه دهخدا
ابونوح . [ اَ ] (اِخ ) ابن الصلت . نام یکی ازمترجمین و نقله ٔ بعربی است . (الفهرست ابن الندیم ).
-
ابونوح
لغتنامه دهخدا
ابونوح . [ اَ ] (اِخ ) الأنصاری . محدث است .
-
ابونوح
لغتنامه دهخدا
ابونوح . [ اَ ] (اِخ ) صالح الدّهان . محدث است و از جابربن زید روایت کند.
-
ابونوح
لغتنامه دهخدا
ابونوح . [ اَ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن غزوان قراد. محدث است .
-
جستوجو در متن
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن وصیف . پدر وی کاتب المعتز خلیفه ٔ عباسی بود. و بسال 253 هَ . ق . لشکر ترک مواجب چهار ماه از وی طلب کردند و چون درخواست آنان را اجابت نکرد وی را کشتند. و پس از قتل وی بغای شرابی را بجای او گماشتند. (ابن اثیر ج 7 ص 70). بغا دخ...