کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابونصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ )معین الدین . رجوع به ابونصربن احمد الکاشی ... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] مملان بن ابومنصور وهسودان بن مملان از پادشاهان شدادی آذربایجان در قرن پنجم هجری و ممدوح قطران شاعر تبریزی . اصل این سلسله از نژاد عرب و از نسل روادبن مثنی ازدی بودند و رواد در زمان خلافت منصور عباسی والی تبریز بود. و قطران در نسب ا...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) احمد جام . رجوع به احمدبن محمدبن جریر شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) احمدبن مسرور بغدادی . رجوع به احمد... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) بشربن حارث بن عبدالرحمن بن عطأبن هلال بن ماهان بن بعبور (بغپور؟) مروزی ما ترسامی حافی ساکن بغداد.صوفی مشهور. متوفی بروز دهم محرم در 76 سالگی به بغداد (150 - 226 هَ . ق .). و رجوع به بشر حافی شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) دیلمی . او راست : مسندالفردوس . و این کتاب را شیخ شهاب الدین احمدبن علی بن حجر العسقلانی مختصر کرده و تسدیس القوس فی مختصر مسند فردوس نام نهاده است .
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) قاسم بن محمدبن مباشر. رجوع به قاسم ... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) قشیری شافعی . او راست : کتاب موضح فی الفروع .
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) کردی . احمدبن مروان بن دوستک ملقب به نصرالدوله . او از ملوک میافارقین و دیار بکر است . پس از قتل برادرش ابوسعید در 403 هَ . ق . به سلطنت رسید و مدت پنجاه سال در کمال رفاه حکم راند و در 453 درگذشت .
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) محمدبن مسعودبن مملان . رجوع به محمد... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) مسکتی . صاحب قاموس الأعلام گوید: وی از علمای شهر مسکت واقع در ساحل عمان است و او راست : مقامات . تاریخ وفاتش بدست نیامد.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) منصوربن احمد عراقی . رجوع به منصور... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) منصوربن علی بن عراق . رجوع به منصور... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) ابن حمید. شاعری مُقل است . (ابن الندیم ).
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) احمدبن حاتم باهلی . رجوع به احمد... شود.