کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابومزاحم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابومزاحم
لغتنامه دهخدا
ابومزاحم . [ اَ م ُ ح ِ ] (اِخ ) تابعی است . او از ابوهریره و از او یحیی بن کثیر روایت کند.
-
ابومزاحم
لغتنامه دهخدا
ابومزاحم . [ اَ م ُ ح ِ ] (اِخ ) مردی از حکّام ترک که بار اوّل با عرب جنگ کرده است .
-
ابومزاحم
لغتنامه دهخدا
ابومزاحم . [ اَ م ُ ح ِ ] (اِخ ) موسی بن عبداﷲبن خاقان . رجوع به موسی ... شود.
-
ابومزاحم
لغتنامه دهخدا
ابومزاحم . [ اَ م ُ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) گاو نر. گاو. (مهذب الاسماء). || پیل . || گاو شکسته هردوشاخ . || گنجشک . بنجشگ .
-
ابومزاحم
لغتنامه دهخدا
ابومزاحم .[ اَ م ُ ح ِ ] (اِخ ) شیرازی . یکی از بزرگان شیوخ تصوف مائه ٔ سوم ، معاصر هارون و مأمون و معتصم و واثق ومتوکل خلفای عباسی است . او را با جنید و شبلی بعلت اختلاف مشارب مناظرات و منافراتیست . ابوعبداﷲ خفیف درکتاب خویش گوید: ابومزاحم از کبار ...
-
جستوجو در متن
-
ابوالذیال
لغتنامه دهخدا
ابوالذیال . [ اَ بُذْ ذَی ْ یا ] (ع اِ مرکب ) گاو. (مهذب الاسماء) (دهّار). گاو نر. (السامی فی الاسامی ). ابومزاحم .
-
گاو نر
لغتنامه دهخدا
گاو نر. [ وِ ن َ ] (اِ) ورزاو. ورزو. گاو ورزه . درازدنبال . ابوذیال . ابومزاحم : ثور؛ گاو نر. قینس ؛ گاو نر. هبرقی ؛ گاو نر دشتی . لهاق ؛ گاو نر سپید. لهق ؛گاو نر سپید. لهم ؛ گاو نر کلانسال . قفر؛ گاو نر که جهت کار کشت از مادر جدا کنند او را. ثورا مر...
-
عصفور
لغتنامه دهخدا
عصفور. [ ع ُ ] (ع اِ) گنجشک . (منتهی الارب ) (دهار). گنجشک نر. (ناظم الاطباء). پرنده ای است . (از اقرب الموارد). بفارسی گنجشک و به ترکی سرچه نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بپارسی گنجشک خوانند و نیکوترین آن فربه بود و آنچه در خانه فربه شود بد بود، او...
-
گاو
لغتنامه دهخدا
گاو. (اِ) ایرانی باستان : گاو ، پهلوی : گاو ، کردی : گا . افغانی : گوا . اُسِّتی : یگ ، قوگ (گاو ماده ). بلوچی : گک گکس (گاو، گاو ماده ، گاو نر). وخی : گیو ، گو . سریکلی : ژَئو .شغنی : ژائو . سنگلچی و منجی . گائو. یغنوبی ، گوا . (اساس اشتقاق اللغة ص ...