کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابولیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) ابلیس . شیطان . بومرّه .
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) ابن بلال . رجوع به ابولیلی الأنصاری والد عبدالرحمن شود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) ابن عمروبن الجراح . صحابی است و او بجنگ جمل در رکاب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بود. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 77 شود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) الاشعری . صحابی است .
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) الانصاری . نام او اوس یا داود یا یسار است . وی غزوات بعد از احد را درک کرد و هم در جنگهای امیرالمؤمنین علی علیه السلام در رکاب آن حضرت بود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) الکندی . محدث است .
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) انس . رجوع به ابولیلی الأنصاری والد عبدالرحمن شود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) جعدی . صحابی است .
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) حماد ابوالقاسم حمادبن شاپوربن المبارک الدیلمی . رجوع به حماد ابوالقاسم ... شود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) خزاعی . صحابی است .
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) داود. رجوع به ابولیلی الانصاری نام او اوس ... شود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) داود. رجوع به ابولیلی الانصاری والد عبدالرحمن ... شود.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) شغری . صحابی است .
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) عبداﷲبن سهل بن عبدالرحمن بن سهل الانصاری . تابعی است و مالک بن انس و محمدبن اسحاق از او روایت کنند.
-
ابولیلی
لغتنامه دهخدا
ابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) عبداﷲبن میسره . محدث است و کنیتهای دیگر او ابواسحاق و ابوعبدالجلیل است .