کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوقشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوقشه
لغتنامه دهخدا
ابوقشه . [ اَ ق ِ ش َ ] (ع اِ مرکب ) کپی . بوزینه . حمدونه . میمون . قرده .شادی . بهنانه . چز. بشوتن . مهنانه . درازدم . بوزنه .
-
جستوجو در متن
-
قشه
لغتنامه دهخدا
قشه . [ ق ُ ش َ/ ش ِ ] (پسوند) (مزید مؤخر امکنه ) آبوقشه . مردقشه . و ظاهراً این صورتی از کشه یعنی کشنده است ، مانند گاوخواره که نام رودی است ، چنانکه مردقشه را در بعضی دیگر از مسالک و ممالکها مردکشان نامیده اند مانند مقدسی و غیره . (یادداشت مؤلف )...
-
بوزینه
لغتنامه دهخدا
بوزینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) میمون را گویند. (برهان ). کنیت میمون که آنرا بفارسی کپی خوانند. بوزینه مخفف ابوزینه . (از غیاث ) (آنندراج ). پهنانه . (فرهنگ اسدی ). ابوخالد.ابوحبیب . ابوخلف . ابوزنه . ابوقشه . ابوقیس . (المرصع). کپی . قرد. حمدونه . شادی ...