کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوعیسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوعیسی
لغتنامه دهخدا
ابوعیسی . [ اَسا ] (اِخ ) ترمذی . رجوع به ترمذی ابوعیسی ... شود.
-
ابوعیسی
لغتنامه دهخدا
ابوعیسی . [ اَسا ] (اِخ ) محمدبن عیسی بن سورةبن موسی بن الضحاک بوغی ترمذی حافظ و محدث . او تلمیذ ابی عبداﷲ محمدبن اسماعیل بخاری است و او راست : کتاب الجامع و العلل و آن بنام الجامع الکبیر فی السنن مشهور است و در سال 279 هَ . ق . به ترمذ درگذشت . و رج...
-
ابوعیسی
لغتنامه دهخدا
ابوعیسی . [اَ سا ] (اِخ ) اسیدبن حضیر. رجوع به اسید... شود.
-
ابوعیسی
لغتنامه دهخدا
ابوعیسی .[ اَ سا ] (اِخ ) الحارثی الأنصاری . صحابی است . او بدر را دریافته وبه روزگار خلافت عثمان در گذشته است .
-
ابوعیسی
لغتنامه دهخدا
ابوعیسی .[ اَ سا ] (اِخ ) محمدبن سورة الأمام . رجوع به ابی عیسی محمدبن عیسی بن سورة... و رجوع به محمد... شود.
-
جستوجو در متن
-
اصفهانی
لغتنامه دهخدا
اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوعیسی اصفهانی جعفربن یعقوب ، ابوعیسی حکیم اصفهانی . او راست : اسفار آدم علیه الصلاةو السلام . تاریخ وفات او معلوم نیست . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 252). و رجوع به ابوعیسی و جعفر شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعیسی . رجوع به احمدبن علی منجم ... شود.
-
بطائنی
لغتنامه دهخدا
بطائنی . [ ب َ ءِ ] (اِخ ) بطاینی . ابوعیسی عبداﷲ... رجوع به بطاینی شود.
-
حاضر
لغتنامه دهخدا
حاضر. [ ض ِ ] (اِخ ) ابن مهاجر باهلی ، مکنی به ابوعیسی . تابعی است .
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن یعقوب اصفهانی مکنی به ابوعیسی حکیمی است فاضل و ترجمه ٔ اسفار آدم از اوست .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالودود مربیطری ، مکنّی به ابوعیسی . رجوع به علی مربیطری شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن هارون وراق . رجوع به ابوعیسی محمدبن هارون شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) المغیرةبن شعبه . صحابی است و بعضی کنیت او را ابوعیسی گفته اند.
-
اسواری
لغتنامه دهخدا
اسواری . [ اُس ْ ] (اِخ ) ابوعیسی . محدث است ، منسوب به اساورة. (منتهی الارب ). وی ازابوسعید خدری و از او قتاده روایت کند. (سمعانی ).
-
طبسی
لغتنامه دهخدا
طبسی . [ طَ ب َ ] (اِخ ) حسن بن حسین بن حسن بن فضل طبسی ، مکنی به ابوعلی . از محدثان متقدم بوده است و از ابوالحسن علی بن منصوربن عمربن تقی سمرقندی و او از ابوعیسی ترمذی روایت دارد. و ابوالحسن سمرقندی کتاب جامع ابوعیسی ترمذی را روایت کرده است . (از ان...