کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوعصام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوعصام
لغتنامه دهخدا
ابوعصام . [ اَ ع ِ ] (اِخ ) او از انس و از او دستوائی و عبدالوارث روایت کنند.
-
ابوعصام
لغتنامه دهخدا
ابوعصام . [ اَ ع ِ ] (اِخ ) او از خالدبن عبید و یحیی بن واضح از او روایت کند.
-
ابوعصام
لغتنامه دهخدا
ابوعصام . [ اَ ع ِ ] (اِخ ) خالدبن عبید. از روات است .
-
ابوعصام
لغتنامه دهخدا
ابوعصام . [ اَ ع ِ ](اِخ ) روادبن الجراح العسقلانی . از روات حدیث است .
-
ابوعصام
لغتنامه دهخدا
ابوعصام . [ اَ ع ِ] (اِخ ) او از حسن و از او سری بن یحیی روایت کند.
-
جستوجو در متن
-
رواد
لغتنامه دهخدا
رواد. [ رُ ] (اِخ ) ابن جراح عسقلانی ، مکنی به ابوعصام . تابعی است . رجوع به ابوعصام شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبید، مکنی به ابوعصام . وی از تابعان است و راوی نیز می باشد. رجوع به ابوعصام خالد شود.