کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوطالب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جوقه ٔ کدخدا ابوطالب
لغتنامه دهخدا
جوقه ٔ کدخدا ابوطالب . [ ق ِ ی ِ ک َ خ ُ اَ ل ِ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
حسین آباد میر ابوطالب
لغتنامه دهخدا
حسین آباد میر ابوطالب . [ ح ُ س ِ دِ اَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 54هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 8هزارگزی خاور مالرو عمومی قیس آباد.ناحیه ای است کوهستانی ولی معتدل . دارای 12 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. (...
-
جستوجو در متن
-
هاشم
لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ولید، مکنی به ابوطالب . رجوع به ابوطالب هاشم شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوطالب شیرازی . رجوع به ابوطالب تاج الدین فارسی شیرازی در همین لغت نامه شود.
-
طالبا
لغتنامه دهخدا
طالبا. [ ل ِ ] (اِخ ) ابوطالب کلیم شاعر معروف . رجوع به کلیم و ابوطالب در همین لغت نامه شود.
-
انباری
لغتنامه دهخدا
انباری .[ اَم ْ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمدبن یعقوب ، مکنی به ابوطالب . از علمای شیعه بود. رجوع به ابوطالب ... شود.
-
حسن یوسفی
لغتنامه دهخدا
حسن یوسفی . [ ح َ س َ ن ِ س ُ] (اِخ ) ابن ابوطالب . رجوع به حسن بن ابوطالب شود.
-
بوطالب
لغتنامه دهخدا
بوطالب . [ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوطالب شود.
-
عمرانی
لغتنامه دهخدا
عمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) یکی از القاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع ) است بمناسبت نام ابوطالب که «عمران » میباشد. رجوع به ابوطالب (ابن عبدالمطلب بن ...) شود.
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف ، مکنی به ابوطالب . وی عم پیغمبر (ص ) و پدر حضرت علی (ع )است . لذا حضرت امیرالمؤمنین را «علی عمرانی » نیز خوانند. و برخی نام ابوطالب را «عبدمناف » گفته اند، ولی اولی مشهورتر است . رجوع به ابوطا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوطالب . رجوع به احمدبن ابی بکر العبدی شود.
-
علی بغدادی
لغتنامه دهخدا
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) مکنّی به ابوطالب . مؤلف کتاب عیون التواریخ بودو حمداﷲ مستوفی از آن نقل کرده است . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 450). و رجوع به ابوطالب (علی ...) شود.
-
رستم بن علی
لغتنامه دهخدا
رستم بن علی . [ رُ ت َ م ِ ن ِ ع َ ] (اِخ ) مکنی به ابوطالب و ملقب به مجدالملة و کهف الامة. رجوع به مجدالدوله ابوطالب رستم و رستم بن فخرالدوله شود.
-
جمانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: jomāne) (عربی) یک دانه مروارید ، یک دانه لؤلؤ ؛ (در اعلام) نام دختر ابوطالب و خواهر حضرت علی(ع) .
-
واقف خلخالی
لغتنامه دهخدا
واقف خلخالی . [ ق ِ ف ِ خ َ ] (اِخ ) میرزا ابوطالب واقف خلخالی از شعرای قرن دوازدهم است . (از فرهنگ سخنوران ).