کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوصفره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوصفره
لغتنامه دهخدا
ابوصفره . [ اَ ص ُ رَ ] (اِخ ) پدر مهلب ، تابعی است و نام او ظالم بن سارق یا سراق بن صبح کندی . ازدی عتکی . از مردم یمن وجدّ مهالبه یاآل مهلب . او بعهد رسول صلوات اﷲ علیه ایمان آورد لکن شرف صحبت رسول نیافت و به روزگار خلافت امیرالمؤمنین علی علیه الس...
-
جستوجو در متن
-
بسخرة
لغتنامه دهخدا
بسخرة. [ ب َ خ ُ رَ ] (اِخ ) مرکب از بس بمعنی بسیار و خُرَه یا فُرَّه ، لقب والد مهلب بن ابی صفره و عربان آن را معرب کرده ، بوصفره و ابوصفره گفتند. (ابوعبیده بنقل معجم البلدان یاقوت ). رجوع به المعرب جوالیقی ص 137 س 11، ابوصفره و کلمه ٔ خارک در معجم ...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبدالمؤمن بن خالدبن یزیدبن عبداﷲبن مهلب بن عیینةبن مهلب بن ابوصفرة. راوی بود. رجوع به تاریخ جرجان تألیف ابوالقاسم سهمی ص 203 شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) خداش بن عجلان البصری ، مکنی به ابوالهیثم مولی ال مهلب بن ابوصفرة. مرگ او در سنه ٔ 223 هَ .ق . اتفاق افتاد و او راست : «اخبار آل مهلب » و «کتاب الازارقة و حروب المهلب ». (از هدیة العارفین ستون 343).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) جندب بن احمدبن عبدالرحمان بن عبدالمؤمن بن خالدبن یزیدبن عبداﷲبن مهلب بن عیینةبن مهلب مکنی به ابوصفرة مهلبی . راوی بود. وی از ابویعقوب بحری و محمدبن حسین بن ماهیار و از پدر خود و جمعی دیگر روایت کرد. او مردی متدین و باهوش بود ...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن عبدالمؤمن بن خالدبن یزیدبن عبداﷲبن مهلب بن عیینةبن ابوصفرة مکنی به ابومحمد. اسم او ظالم بن مهلب سراق بن صبح بن کندی بن عمروبن عدی بن وائل بن حارث بن عتیک بن اسدبن عمران بن عمروبن حارثةبن امری القیس بن ثعلبةبن ما...
-
خارک
لغتنامه دهخدا
خارک . (اِخ ) جزیره ای است ازدهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر واقع در 37 هزارگزی جنوب باختر گناوه در خلیج فارس و طول این جزیره 85 هزار گز و عرض آن 4 هزار گز. ناحیه ای است مرطوبی و مالاریا خیز و سکنه آن 700 تن و مذهبشان سنی و شیعه و زبانشان فا...
-
آل مهلب
لغتنامه دهخدا
آل مهلب . [ ل ِ م ُ هََل ْ ل َ ] (اِخ ) آل مهلب بن ابی صفره . مهالبه . ابوصُفره از مردم یمن و از جانب امیرالمؤمنین علی علیه السلام امیر آنجا بود. مهلب پسراو از جانب عبداﷲ زبیر امارت خراسان یافت و با خوارج (ازارقه ) جنگها کرد و آنان را چند نوبت بشکست...