کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوسلیمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن جبیربن مطعم قریشی . یحیی بن قریش از او روایت کرده است .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن قریه . ایّوب بن زیدبن قیس . رجوع به ابن قریه ابوسلیمان ... شود.
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) احمد یا حمدبن محمدبن ابراهیم بن خطاب البستی الخطابی . (امام ...). او از مردم بست و از فقها و محدّثین و ادبای بارع زمان خویش بود و به بلخ میزیست . وفات وی به سال 388 هَ .ق . روی داد. او راست : کتاب غریب الحدیث . کتاب ...
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) احمدبن ابی الطیب . محدّث است و از مسکین بن میمون روایت کند.
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) ادریس بن سلیمان بن ابی حفصه . یکی از افراد خاندان بنی مروان بن ابی حفصه . شاعری است از عرب و دیوان او صد ورقه است . (ابن الندیم ).
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) ازدی . وی از ابی یحیی حدیث شنیده است .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) اسحاق بن عبداﷲبن ابی فروه . محدّث است و ثقه نیست .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) اسماعیل الکحّال . محدّث است و ابوعبیده از او روایت کند.
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) او از زیدبن صوحان و از او سلام بن مسکین روایت کند.
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) او از کعب و از او قتاده روایت کند.
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) ایوب بن بشیر المعاوی . محدّث است .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) بناکتی . رجوع به ابوسلیمان داودبن ابی الفضل شود.
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) تابعی است و از ابی هریره روایت کند.
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) جعفربن سلیمان الضبعی . محدّث است .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) جوزجانی . فقیه و محدّث .ابن البلخی از شاگردان اوست و بآخر عمر در بغداد میزیسته و کتب محمدبن الحسن را او روایت کرده است . (ابن الندیم ).