کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوسعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) آدم بن احمدبن اسد هروی .
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن ابی عصرون عبداﷲبن محمد شافعی . او راست : تعلیقی بر مهذّب ابواسحاق شیرازی . و بعضی کنیت او را ابوسعید گفته اند. رجوع به ابن ابی عصرون ... شود.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن اخی العوفی . محدّث است .
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن حمدون . او راست : کتاب تذکره . ابن خلکان کنیت او را ابوالمعالی و ذهبی ابوسعد گفته و نیز ذهبی وفات او را در سال 608 هَ . ق . آورده است . رجوع به ابن حمدون شود.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن سَعد الانصاری . محدّث است .
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن وهب . از بنی قریظه یا بنی النضیر. صحابی است . صاحب استیعاب گوید حق این است که ابوسعد از بنی النضیر است .
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) احمدبن میسر. رجوع به ابومحمدبن میسر الصاغانی ... شود.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ادریسی . رجوع به محمد ادریسی شود و بعضی کنیت او را ابوعبداﷲ گفته اند.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ازدی . تابعی است . او از زیدبن ارقم و از او سدی و یزیدبن ابی زیاد روایت کنند.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ازدی . محدّث است . او از ابن عمرو و از او عمش روایت کند.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) اسماعیل بن ابی صالح کرمانی . رجوع به اسماعیل ... شود.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) اسماعیل بن علی سمان . محدّث معتزلی . خطیب صاحب تاریخ بغداد از او بسیار روایت کرده و وفات او به سال 445 هَ . ق . بوده است . رجوع به اسماعیل ... شود.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) اسماعیل بن علی مفتی . رجوع به اسماعیل ... شود و در کشف الظنون بجای ابوسعد، ابن سعد آورده است .
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) اعور، مولی حذیفه . محدث است . (الکنی للبخاری ).
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) الأعمی . محدّث است و عطاء و ابن جریح از او روایت کنند.