کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوزیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) احمدبن ابی محمدبن عبداﷲ یا ابوزیان چهارم . از ملوک بنوعبدالوادیا بنوزیان تلمسان . پس از درگذشتن پدر بجانشینی او صاحب تخت و تاج تلمسان شد. لکن برادر او ابوعبداﷲ محمد بر او قیام کرد، ابوزیان از ترکان الجزائر مدد خواست و...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) ثانی . دهمین از امرای بنوزیان (در سال 796 هَ . ق .).
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمد السعیدبن ابی فارس عبدالعزیز مرینی . هیجدهمین از امرای بنومرین . پس از وفات ابوفارس ابوبکربن غازی بن الکاس ، محمد را که کودکی پنجساله بود به سلطنت برداشت و از سپاهیان اخذ بیعت کرده زمام امور ملک را به دست خویش گرف...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی الفضل ، ملقب به الواثق باﷲ، از احفاد ابوالحسن سلطان مرینی . بیست وسوم از امرای بنومرین . آنگاه که ابن ماسای وزیر، سلطان مرینی موسی را بزهر بکشت محمد در دربار امیر غرناطه بسر می برد. ابن ماسا او را به قبول س...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی حمو موسی یا ابوزیان ثالث . وی بزمان پدر حکومت جزائر بنومزغنای [الجزائر ] داشت ، و چون ابوحمو درگذشت و برادر او ابوتاشفین ثانی بجای پدر بر اریکه ٔ ملک مستقر گشت ابوزیان به قصد تصرف تاج و تخت پدر در سال 792 ه...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی سعید عثمان بن یَغمراسن بن زیان ، معروف به ابوزیان اول . سومین از ملوک بنوعبدالواد یا بنوزیان . وی پس از مرگ پدر به دوم ذی القعده ٔ 703 هَ . ق . بر سریر ملک مستقر گشت و در این وقت شهر تلمسان در محاصره ٔ مدید...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی عبدالرحمن مرینی . او ازاحفاد ابوالحسن مرینی و شانزدهمین از امرای بنومرین و ملقب به المتوکل علی اﷲ است . آنگاه که عم او ابوسالم به کشتن مردان خاندان ملک آغازید ابوالحسن به دربار امیر غرناطه پناهید لکن دسائس ...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی عنان فارس مرینی . ابوعنان در مرض موت وزارت خود به موسی بن عیسی الاصولی داد و پسر خود ابوزیان محمد را بولایت عهد برگزید، لکن وزرای دیگر ابوعنان بدین امر رضا ندادند و بدستیاری ابوالحسن بن عمر فدودی و موافق کر...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ](اِخ ) محمدبن ابی العباس احمدبن ابی سالم . بیست ودوم از سلاطین بنومرین ملقب به المنتصر باﷲ. آنگاه که موسی بن ابی الفضل سلطان مرینی فجاءةً درگذشت ، یعیش رهوبن ماسای وزیر، ابوزیان را که طفلی پنجساله بود به سوم رمضان سال 788 هَ ...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَزَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن عثمان بن ابی تاشفین بن ابی حموبن ابی سعید عثمان بن یغمراسن . او به امر ابوسالم ابراهیم پادشاه مرینی که بدان زمان بر تلمسان مستولی بوددر سوم رجب سال 761 هَ . ق . بر اریکه ٔ سلطنت تلمسان نشست ، لکن در سنه ٔ 762 آن...
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابوزیان محمدبن احمد ملقب به ابوالعباس شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن ابی محمد عبداﷲاز خاندان ابوزیان بتلمسان . رجوع به محمد... شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) الواثق . مکنی به ابوزیان (محمدالرابعبن ابی الفضل ) بیست و سومین از امرای بنی مرین مراکش (788 - 789 هَ . ق .) (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 122).
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) السعیدبن عبدالعزیز، مکنی به ابوزیان (محمد ثالث ). هجدهمین از امرای بنی مرین مراکش (774 - 776 هَ . ق .). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 122)