کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوخلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوخلاف
لغتنامه دهخدا
ابوخلاف . [ اَ خ ِ ] (اِخ ) کنیت ابلیس .
-
جستوجو در متن
-
بامره
لغتنامه دهخدا
بامره . [ م ُرْ رَ ] (اِخ ) صورتی از ابومرة. و آن کنیه ٔ ابلیس است . (آنندراج ). شیطان . ابوخلاف : نیست اندر جهان نکونفسی نا کسی مانده چرخ را نه کسی اندرین کارگاه بامره تو به لاحولشان مشو غره .سنائی (از شرح حدیقه ).
-
ابومره
لغتنامه دهخدا
ابومره . [ اَ م ُرْ رَ ] (اِخ ) کنیت ابلیس . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). شیطان . ابولبینی . ابلیس . عزازیل .خناس . ابوخلاف . بومره . شیخ نجدی . ابوالعیزار. دیو:همه چون غول بیابان همه چون مار صلیب همه بومره بخوی و همه چون کاک غدنگ . قریعالدهر.|| فر...
-
بلأز
لغتنامه دهخدا
بلأز. [ ب َ ءَ ] (ع ص ، اِ) بُلأز. مرد کوتاه . (منتهی الارب ). قصیر. (ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || کودک سطبر سخت . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || شیطان . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد از قاموس ). ابلیس . عزازیل . شیخ نجدی ...
-
خناس
لغتنامه دهخدا
خناس . [ خ َن ْ نا ] (ع ص ، اِ) شیطان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). دیو که وسوسه کند. (مهذب الاسماء). عزازیل . ابلیس . ابوخلاف . (یادداشت بخط مؤلف ) : الخناس ، الذی یوسوس فی صدور الناس . (قرآن 114 / 5 و 4).خدای عزوجل از تنش بگر...
-
عزازیل
لغتنامه دهخدا
عزازیل .[ ع َ ] (اِخ ) (معرب از عبری ) طبق روایات ، یکی از سه فرشته (هاروت ، ماروت ، عزازیل ) است که خدا آنان را به کره ٔ زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و ازمحرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده ٔ این امتحانا...
-
شیطان
لغتنامه دهخدا
شیطان . [ ش َ ] (اِخ ) ابلیس . (ناظم الاطباء). (از ماده ٔ شطن شطوناً، یعنی دور شد دور شدنی ) و وجه تسمیه آن است که از درگاه حضرت آفریدگار مطلق رانده شده است . برخی گفته اند از ماده ٔ شاط شیطاً می باشد که به معنی هلاک شدن است ، بنابراین وزن آن فعلان ا...