کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوحمزه قصاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ابوحمزه ٔ تیمی
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ تیمی . [ اَ ح َ زَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به مجمعبن یسار شود.
-
ابوحمزه ٔ ثمالی
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ ثمالی . [ اَ ح َ زَ ی ِ ث ُ ] (اِخ ) ثابت بن دینار محدث . از تابعین است و خدمت علی بن الحسین و ابوجعفر و ابوعبداﷲ و ابوالحسن موسی الکاظم علیهم السلام رادریافته است و از هر چهار امام روایت دارد. پدر او دینار از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه ا...
-
ابوحمزه ٔ خارجی
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ خارجی . [ اَ ح َ زَ ی ِ رِ ](اِخ ) مختاربن عوف ازدی بصری . از خوارج اباضیه . وی در هر سال بموسم حج بمکه می شد و مردمان را بر مروان بن محمد آخرین ِ خلفای اموی برمی آغالید، تا در سال 128 هَ . ق . با عبداﷲبن یحیی معروف به طالب الحق همدست شد و ...
-
ابوحمزه ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ خراسانی . [ اَ ح َ زَی ِ خ ُ ](اِخ ) رجوع به ابوحمزه ٔ صوفی خراسانی شود.
-
ابوحمزه ٔ خولانی
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ خولانی . [ اَ ح َ زَ ی ِ خ َ ] (اِخ ) تابعی است . او از جابر و بکربن سواده از او روایت کند.
-
ابوحمزه ٔ سکونی
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ سکونی . [ اَ ح َ زَ ی ِ س َ ](اِخ ) محمدبن میمون مروزی . از روات است .
-
ابوحمزه ٔ عطار
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ عطار. [ اَ ح َ زَ ی ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) محدث است .
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمدبن البغوی الهروی . مکنی به ابوالحسین نوری . از مشاهیر طبقه ٔ عرفا و معارف اهل حال است بزهد و تقوی معروف و بلسان خوش موصوف بوده جد وی از اهالی بغشور است که شهری بوده در مابین هرات و مرو پدرش از آن شهر به بغداد نقل نمود و...