کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوحباحب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوحباحب
لغتنامه دهخدا
ابوحباحب . [ اَ ح ُ ح ِ ] (اِخ ) نام بخیلی مشهور که آتش بخاکستر پوشیدی تا مهمان بخیمه ٔ او راه نبرد.
-
ابوحباحب
لغتنامه دهخدا
ابوحباحب . [ اَ ح ُ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) آتش که از سم ستور جهد یا آتش که از اصطکاک دو سنگ برآید. (المزهر) (السامی فی الاسامی ). آتش که از سم ستور جهد چون بر سنگ رود. (مهذب الاسماء). || گی ستاره . مگس شب تاب ، و آن شبیه است بزنبور طلائی ، بسیار خرد و با...
-
جستوجو در متن
-
ابوحاجب
لغتنامه دهخدا
ابوحاجب . [ اَ ج ِ ] (ع اِ مرکب ) آتش . (تاج العروس ). گمان میکنم مصحف ابوحباحب باشد.
-
حباحب
لغتنامه دهخدا
حباحب . [ ح ُ ح ِ ] (اِخ )نام بخیلی مثلی ، که گویند آتشی ضعیف افروختی یا آتش بخاکستر پوشیدی تا مهمان به خیمه ٔ او راه نبرد. || (ع اِ) آتش ضعیف . رجوع به ابوحباحب شود.