کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوحامد غزالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوحامد غزالی
لغتنامه دهخدا
ابوحامد غزالی . [ اَ م ِ دِ غ َزْ زا ] (اِخ ) زین الدین محمدبن محمدبن طاوس طوسی ، ملقب به حجةالاسلام .مولد او بطوس 450 هَ . ق . ابتدا در نیشابور نزد امام الحرمین ابوالمعالی جوینی بتحصیل علوم اشتغال ورزید و در سال 480 به بغداد رفت و مدرسی نظامیه بدو ت...
-
واژههای مشابه
-
قاضی ابوحامد
لغتنامه دهخدا
قاضی ابوحامد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) احمدبن عامر. رجوع به قاضی احمدبن عامر شود.
-
ابوحامد اسفراینی
لغتنامه دهخدا
ابوحامد اسفراینی . [ اَ م ِ دِ اِ ف َ ی ِ ] (اِخ ) احمدبن ابی طاهربن محمدبن ابی طاهر اسفراینی . فقیه شافعی که ریاست دین و دنیا در بغداد بدو منتهی گشت . بیش از سیصد فقیه بدرس او حاضر می آمدند. او فقه از ابوالحسن بن مرزبان و سپس ابوالقاسم دارکی فراگرفت...
-
ابوحامد دوستان
لغتنامه دهخدا
ابوحامد دوستان . [ اَ م ِ دِ ] (اِخ ) یکی از مشایخ متصوفه بمائه ٔ چهارم هجری ، معاصر با خواجه عبداﷲ انصاری . او در مرو میزیست و علت شهرت او بدوستان آن بود که وی پیوسته در طی سخن گفتی دوستان چنین و چنان کنند.
-
ابوحامد مروزی
لغتنامه دهخدا
ابوحامد مروزی . [ اَم ِ دِ م َ وَ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن عامر... شود.
-
جستوجو در متن
-
امام غزالی
لغتنامه دهخدا
امام غزالی .[ اِ غ َزْ زا ] (اِخ ) رجوع به ابوحامد غزالی شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) غزالی . رجوع به غزالی و نیز رجوع به ابوحامد غزالی شود.
-
غزالی
لغتنامه دهخدا
غزالی . [ غ َزْ زا ] (ص نسبی ) منسوب به غزال . لقب ابوحامد محمدبن محمدبن محمدبن احمد طوسی ، و لقب برادر او احمدبن محمدبن محمدبن احمد است . صاحب غیاث اللغات گوید: در این مورد غزالی به تخفیف ثانی صحیح است و به تشدید آن محض خطاست . رجوع به غَزّال و ابوح...
-
غزالی
لغتنامه دهخدا
غزالی . [ غ َزْ زا ] (اِخ ) طوسی . ابوحامد محمدبن محمدبن محمدبن احمد. رجوع به ابوحامد غزالی شود : او بود صد جوینی و غزالی اینت غبن کاندر جهان نه کندریی بود و نه نظام .خاقانی .
-
امام محمد غزالی
لغتنامه دهخدا
امام محمد غزالی . [ اِ م ُ ح َم ْ م َ دِ غ َزْ زا ] (اِخ ) رجوع به ابوحامد غزالی شود.
-
طوسی
لغتنامه دهخدا
طوسی . (اِخ ) محمدبن محمد. رجوع به ابوحامد غزالی شود.
-
غزالی
لغتنامه دهخدا
غزالی . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به غزالة که قریه ای است از مضافات طوس مولد امام محمد غزالی . (غیاث اللغات ). به قولی لقب ابوحامد و برادر وی احمد است . رجوع به غزالة و ابوحامد غزالی و احمد غزالی و غزالی شود. || (اِ) در اصطلاح طب قسمی از نبض است . || ن...
-
غزالیه
لغتنامه دهخدا
غزالیه . [ غ َزْ زا لی ی َ ] (اِخ ) زاویه ٔ شیخ نصر مقدسی در مسجد جامع اموی دمشق ، که چون ابوحامد غزالی در آنجا بسیار می نشست بنام غزالیه معروف شد. (طبقات الشافعیة از غزالی نامه صص 143 - 144). رجوع به زاویه شود.