کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوتراب نخشبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوتراب نخشبی
لغتنامه دهخدا
ابوتراب نخشبی . [ اَ ت ُ ب ِ ن َ ش َ ] (اِخ ) عسکربن حسین نخشبی (نسفی ). از اجله ٔ مشایخ خراسان و سادات ایشان . او از فحول رحالین متصوفه بود و بوادی جمله بتجرید گذاشتی . وفات او اندر بادیه ٔ بصره بود و از وی می آید که گفت الفقیر قوته ماوجد و لباسه ما...
-
واژههای مشابه
-
عباس ابوتراب
لغتنامه دهخدا
عباس ابوتراب . [ ع َب ْ با اَ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 36 هزارگزی جنوب باختر شوسه ٔ عمومی بیرجند. ناحیه ای است واقع در دامنه . آب و هوای آن معتدل است . 17تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آ...
-
ابوتراب رملی
لغتنامه دهخدا
ابوتراب رملی . [اَ ت ُ ب ِ رَ ] (اِخ ) از مشایخ عرفا و در مائه ٔ سوم به شام میزیست . شرح حال او در نفحات جامی آمده است .
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الجلاء، مکنی به ابوعبداﷲ. او یکی از اکابر مشایخ طریقت بشام و از اصحاب ابوتراب نخشبی و ذوالنون مصری و ابوعبید بود.
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) احمدبن حسن بن عبداﷲبن یزداد سرخسی یزدادی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به شیخ الاسلام . از راویان بود و از ابوعبداﷲ حسین بن احمد روایت دارد و ابوتراب اسماعیل بن طاهر نخشبی از وی . یزدادی به سال 409 هَ . ق . درگذشته است . (از لبا...
-
عسکر
لغتنامه دهخدا
عسکر. [ ع َ ک َ ] (اِخ ) ابن حصین (یا ابن محمدبن حسین ) نخشبی ، مکنی به ابوتراب . از مشایخ خراسان در قرن سوم هجری . رجوع به ابوتراب (عسکربن ...) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 5، الکواکب الدریة ج 1 ص 202، مفتاح السعادة ج 2 ص 174.
-
ابوحمزه
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه . [ اَ ح َ زَ ] (اِخ ) صوفی خراسانی محمدبن ابراهیم . یکی از مشایخ صوفیه . اصل او از نیشابور و از اصحاب جنید است و صحبت جمعی دیگر از اکابر متصوفه نیز از قبیل ابوتراب نخشبی و ابوسعید خراز دریافته است . او راست : کتاب المنتمین [ کذا ] امن السیاح...
-
اصطرخی
لغتنامه دهخدا
اصطرخی . [ اِ طَ ] (اِخ ) ابوعمر اصطرخی (شیخ ...). از عرفا و شیوخ متصوفه بود. عبدالرزاق کرمانی نام وی را در رساله ٔ شرح احوال شاه نعمةاﷲ ولی بدینسان آورده است : ابوعبداﷲ محمدبن قاسم ... تمیمی فارسی او را از شیخ ابوالفتوح ... و شیخ ابوالفتوح ... را از...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن حسان بسری . یکی ازشیوخ تصوف در مائه ٔ سوم هجری . درک صحبت ابوتراب نخشبی کرده است و شیخ ابوعبداﷲبن جلاء خدمت او دریافته است و او از سعیدبن منصور خراسانی و عبدالغفاربن نجیح و آدم بن ابی ایاس و ابوصفوان قاسم ب...
-
شاه بن شجاع کرمانی
لغتنامه دهخدا
شاه بن شجاع کرمانی . [ هَِ ن ِ ش ُ ع ِ ک ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی الفوارس . از شاهزادگانی بود که زهد پیش گرفت و مردی بافراست و پرهیزگار بود. وی با ابوتراب نخشبی و ابوعبید بسری مصاحبت کرد. سلمی به نقل از عبداﷲبن محمد رازی گوید: گمانم که درگذشت شاه بن شج...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جلاء صوفی ، احمدبن یحیی . یکی از شیوخ متصوفه و از زهاد مشهور. مولد او بغداد بود و سپس به شام اقامت گزید و مصاحبت ابوتراب نخشبی و ذوالنون کردو بروز شنبه دوازدهم رجب سال 136هَ . ق . درگذشت و ابن جوزی گوید: از او...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن جلاء رملی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از مشاهیرعرفا و معارف طبقه ٔ اهل حال است . صاحب نفحات الانس اصل وی را از بغداد نوشته و پدرش از بغداد به رمله ٔ شام نقل کرد و در آنجا ساکن گشته زنی از خانواده ٔ قدس و تقوی بخواست و آن ع...
-
عارف
لغتنامه دهخدا
عارف . [ رِ ] (ع ص ) دانا و شناسنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اصطلاح عرفانی ) آنکه خدا او را بمرتبت شهود ذات و اسماء و صفات خود رسانیده باشد و این مقام بطریق حال و مکاشفه بر او ظاهر شده باشد نه بمجرد علم و معرفت حال . جنید گوید: عارف کسی است ک...