کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوبصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوبصیر
لغتنامه دهخدا
ابوبصیر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) عتبةبن اسید ثقفی . صحابیست .
-
ابوبصیر
لغتنامه دهخدا
ابوبصیر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت اعشی بن قیس شاعر. رجوع به اعشی ... شود.
-
جستوجو در متن
-
لیث
فرهنگ نامها
(تلفظ: lais) (عربی) شیر ، اسد ؛ (به مجاز) دلیر و شجاع ؛ (در اعلام) نام یکی از یاران امام باقر (ع) و امام صادق (ع) که کنیه او ابوبصیر بوده است.
-
ذوالمروة
لغتنامه دهخدا
ذوالمروة. [ ذُل ْ م َ وَ ] (اِخ ) قریه ای است بوادی القری . || موضعی است به ارض جهینة بدانسوی سیف البحر میان مکة و مدینة. خرج الیه ابوبصیر الثقفی فی نفر کانوا قدموا من مکة مسلمین . (از المرصع).
-
مشتبه
لغتنامه دهخدا
مشتبه . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ] (ع ص ) مشکل و نامعلوم . درهم . مبهم . مشکوک . پوشیده . در اشتباه . نامعلوم . (از ناظم الاطباء). مشکل . ملتبس . کار پوشیده . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : آنگاه گفت که حق آن است که شبهت را بردارد از مشتبه . (جامع الحکمتین ص 1...
-
معلی
لغتنامه دهخدا
معلی . [ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) ابن خُنَیْس بزاز کوفی از اصحاب امام جعفر صادق (ع ) است . علمای رجال شیعه را در باب او اختلاف است . چنانکه بعضی او را موثق ندانسته اند و یا قدح کرده اند. لیکن شیخ طوسی در کتاب غیبت او را از ممدوحان شمرده است ، و از ابوب...
-
بصیر
لغتنامه دهخدا
بصیر. [ ب َ ] (ع ص ) بینا و نابینا. از لغات اضداد است . ج ، بُصَراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بینا. (غیاث ) (ترجمان جرجانی ص 26) (مهذب الاسماء). بینا و صاحب بصر. (فرهنگ نظام ). بینا ودانا. (مؤید الفضلاء). دیده ور. بیننده : رادی آمیخ...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) چندین تن بدین نام شهرت دارند. از آن جمله است : اعشی بنی نهشل ، اسودبن یعفر. اعشی بن ابی ربیعه . اعشی بنی طرود. اعشی بنی الحرماز. اعشی بنی راسد (یا اسد). اعشی بنی عکل . اعشی بن معروف خیثمه یا خیثمی و اعشی بنی عقیل . اعشی بنی ما...
-
حدیبیه
لغتنامه دهخدا
حدیبیه . [ ح ُ دَ بی ی َ / ح ُ دَ بی َ ] (اِخ ) نام موضعی به دوفرسنگی مکه و بعضی به نه میلی مکه گفته اند. و آن نام چاهی یا نام درختی خمیده است که بدانجا بود، و غزوه ٔ حدیبیه ٔ رسول (ص ) در سال ششم هجرت بدانجا روی داد. اهل مدینة حدیبیه به یاء ثقیله و ...
-
جاثیه
لغتنامه دهخدا
جاثیه . [ ی َ ] (اِخ ) نام سورتی از سور قرآن . (منتهی الارب ). چهل و پنجمین سوره قرآن و آن مکیه و سی و شش آیه است ، پس از دخان و پیش از احقاف . آن را سوره ٔ شریعة نیز نامند، بدین جهت که آیه ٔ ثم جعلناک علی شریعة من الامر... در این سوره است . و آن مکی...
-
اصحاب اجماع
لغتنامه دهخدا
اصحاب اجماع . [ اَ ب ِ اِ ] (اِخ ) در اصطلاح رجالی و در تداول علمای دینی ، چند تن از اصحاب ائمه ٔ اطهار (ع ) اند و همه ٔ علما معتقدند بر اینکه هر روایتی که از ایشان بطریق صحیح نقل شده و روات از اول سند تا یکی از ایشان موثوق و معتمد باشند، آن روایت را...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن جعفر صادق بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب هاشمی مدنی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) آورده و صاحب تکمله ٔ امل الاَّمل گوید: چون مردی پارسا بود ابوبصیر گمان کرد که پس از امام صادق پسروی اسماعیل امام خواهد بو...
-
حجت
لغتنامه دهخدا
حجت . [ ح ُج ْ ج َ ] (ع اِ) نمودار. دلیل . بینة. برهان . سلطان . امثولة. ثبت . آوند. (؟) آنچه بدان دعوی ثابت شود. مادل به علی صحة الدعوی . و قیل الحجة و الدلیل واحد. (تعریفات جرجانی ص 56). تهانوی گوید: بالضم ، مرادف للدلیل . کما فی شرح الطوالع، والحج...
-
نهادن
لغتنامه دهخدا
نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ](مص ) گذاشتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی را در جائی گذاشتن . (فرهنگ فارسی معین ). قرار دادن . (ناظم الاطباء). هشتن : لادرا بر بنای محکم نه که نگهدار لاد بن لاد است . فرالاوی .چون سپرم نه میان بزم و نوروزدر مه بهمن بیار و...