کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوبرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوبرده
لغتنامه دهخدا
ابوبرده . [ اَ بو ب ُ دَ ] (اِخ ) عامربن ابی موسی الاشعری ، عبداﷲبن قیس اشعری . تابعی است . و او پس از شریح ، قاضی کوفه بود. وفات وی به سال 103 هَ . ق . است .
-
ابوبرده
لغتنامه دهخدا
ابوبرده . [ اَ بو ب ُ دَ ] (اِخ ) کنیت جد عبداﷲبن هلال .
-
ابوبرده
لغتنامه دهخدا
ابوبرده . [ اَ بو ب ُ دَ ] (اِخ ) کنیت هانی بن نیار. صحابی است .
-
جستوجو در متن
-
عامر
لغتنامه دهخدا
عامر.[ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوبرده از قضات کوفه بود و او را کرم و جود و محاسن بسیاری بوده است .وی به سال 103 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) ابن یحیی . محدث است . وی از ابوبردة و او از ابوموسی حدیث کرده است که ابوموسی کتابی آورد و گفت اگر بیم آن نداشتم که در این کتاب نام خدای تعالی باشد میسوختمش . (المصاحف ص 195).
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (اِخ ) ابن نیاراالانصاری ، مکنی به ابوبردة. صحابی است . جابربن عبداﷲ و پسرش عبدالرحمان بن جابر و نصربن یسار و کعب بن عمیربن عقبةبن نیار و برأبن عازب از او روایت کرده اند. (الاصابة فی تمییز الصحابة ج 7 ص 17).
-
سبنیة
لغتنامه دهخدا
سبنیة. [ س َ ب َ نی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) ازار سیاه برای زنان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ثیاب سبنیة؛ منسوب است به سبنی و آن ازارهای سیاه است زنان را. (منتهی الارب ). لیث گوید جامه هایی است از کتان سپید و آن سهو است . و ابوبردة گوید: ثیاب سبنیه ...
-
جارود
لغتنامه دهخدا
جارود. (اِخ ) ابن ابی سبرة. در الموشح چنین آمده است : محمدبن عبداﷲ هذلی از جارودبن ابی سبرة نقل کرده که گفت : بر در خانه نشسته بودم که فرزدق عبور میکرد و نزد من ایستاد و گفت : یا ابانوفل ! بیتی شعر گفته ام که پس از آن نتوانستم گفتن . گفتم : کدام است ...
-
احد
لغتنامه دهخدا
احد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام معرکه ٔ بدر به مکه آمده ، مال کاروان خویش را که ابوسفیان آورده بود در دارالندوة بنا بر رغبت...