کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوان
لغتنامه دهخدا
ابوان . [ اَ ب َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ اب (در حال رفعی ). ابوین . والدین . پدر و مادر.
-
ابوان
لغتنامه دهخدا
ابوان . [ اَب ْ ] (اِخ ) نام قریه ای به صعید ادنی در غربی نیل و آنرا ابوان عطیه گویند. || شهری بنزدیک دمیاط، نسبت بدان بؤنی باشد: حمز بؤنی . || قریه ای از خره ٔ بهنسی ، هم به صعید.
-
جستوجو در متن
-
پدر و مادر
لغتنامه دهخدا
پدر و مادر. [ پ ِ دَ رُ دَ ] (اِ مرکب ) اَبوان . والدان .
-
ابوین
لغتنامه دهخدا
ابوین . [ اَ ب َ وَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ اب . ابوان . والدین . پدر و مادر.
-
امان
لغتنامه دهخدا
امان . [ اُم ْ ما ] (ع اِ) (بصیغه ٔ تثنیه ) مادر و پدر بطریق ابوان ، یا مادر و خاله . (منتهی الارب ).
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ع پسوند) َان . علامت تثنیه در حال رفع: اَبَوان . توأمان . شِعْرَیان . فرقدان . مَلَوان : شده شِعْرَیانش چو دو چشم مجنون شده فرقدانش چو دوخد لیلی . منوچهری .چو پاسی از شب دیرنده بگذشت برآمد شِعْرَیان از کوه موصل . منوچهری .ای نیاموخته ادب زَ اب...
-
کریمان
لغتنامه دهخدا
کریمان . [ ک َ ] (اِ) (از: کریم + ان ، پسوند جمع) ج ِ کریم . کرم کنندگان و جوانمردان . (برهان ). || (ع اِ) (از: کریم + ان ، علامت تثنیه در عربی ) بمعنی حج و جهاد. (آنندراج ) (منتهی الارب ).- ابوان کریمان ؛ پدر و مادر هر دو مؤمن . (منتهی الارب ) (آن...
-
قتبانی
لغتنامه دهخدا
قتبانی . [ ق ِ نی ی ] (اِخ )جابربن یاسربن عویص بن بدل بن ذی ابوان بن عمروبن قیس بن سلمةبن سراجل بن حرث بن معاویةبن قتان بن مفتح بن وایل بن رعین . وی در فتح مصر بوده است . (انساب سمعانی ).
-
والدین
لغتنامه دهخدا
والدین . [ ل ِ دَ ] (ع اِ) صیغه ٔ تثنیه ، در حالت نصبی و جری . پدر و مادر. (ناظم الاطباء). ابوین . ابوان . والدان . باب و مام . اب و ام . بابا و ماما : دو کف کافی او والدین مکرمتندازین و آن کرم و جود بی قیاس ولد. سوزنی .بهر دل والدین بسته ٔ شروان شدن...
-
ملوان
لغتنامه دهخدا
ملوان . [ م َ ل َ ](ع اِ) شب و روز. (مهذب الاسماء) (دهار). شب و روز. واحد آن مَلا است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شب و روز یا قسمتی از آن دو. (از اقرب الموارد). به صیغه ٔ تثنیه ، شب و روز. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملوین شود.- امثال : من لم یؤدبه ...
-
تافیلالت
لغتنامه دهخدا
تافیلالت . [ ل ِ ] (اِخ ) ولایتی به مغرب ، مرکز قدیمی آن سجلماسه ، و آن زادگاه اشرف علویین فیلالیین است که تا امروز در آنجا حکومت دارند. (از المنجد). قسمتی از مراکش در جنوب اطلس بر کنار صحرای بزرگ افریقا دارای 100000 تن سکنه ،ناحیه ٔ تجارتی و صنعتی ا...
-
حبسان
لغتنامه دهخدا
حبسان . [ ح ُ ] (اِخ ) آبی است در راه غربی حاج از کوفه . زنی از طائفه ٔ کنده ، در رثاء کسان خویش که بنوزمان در حبسان کشته بودند، گوید : سقی مستهل الغیث اجداث فتیةبحبسان َ و لینا نحورهم الدماصَلوا معمعان الحرب حتی تخرموامقاحیم اذهاب الکماة التقحماهوت ...
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [ اَ ] (ع اِ) پدر. باب . والد. بابا : رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم تا شکمْشان ندرم تا سرشان برنکنم تا بخونْشان نشود مُعْصَفَری پیرهنم تا فراوان نشود تجربت جان وتنم کاین خشوکان را جز شمس و قمر نیست ابی . منوچهری...
-
ادب
لغتنامه دهخدا
ادب . [ اَ دَ ] (ع اِ) (معرب از فارسی ) فرهنگ . (مهذب الاسماء).پرهیخت . دانش . (غیاث اللغات ). ج ، آداب : چه جوئی آن ادبی کآن ادب ندارد نام چه گوئی آن سخنی کان سخن ندارد چم . شاکر بخاری .هزار گونه ادب جان ز عشق آموزدکه آن ادب نتوان یافتن بمکتبها. مول...