کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالغازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالغازی
لغتنامه دهخدا
ابوالغازی . [ اَ بُل ْ ] (اِخ ) اول . سیزدهمین از خوانین ازبک خیوه (از 1053 تا 1074 هَ . ق .). او پس از برادر خویش اسفندیار امارت یافت چون بیست سال فرمان راند باختیار دست از تاج و تخت بکشید و امارت به پسر خویش انوشه داد و1074 هَ . ق . درگذشت و او را ...
-
ابوالغازی
لغتنامه دهخدا
ابوالغازی . [ اَ بُل ْ ] (اِخ ) ثالث . بیست و هفتمین از خوانین ازبک خیوه . او در حدود 1184 هَ . ق . بامارت رسید و تا حدود 1219 آن مقام داشت .
-
ابوالغازی
لغتنامه دهخدا
ابوالغازی . [ اَ بُل ْ ] (اِخ ) ثانی . بیست و پنجمین از خانان ازبک خیوه و ظاهراً پس از ابومحمد امارت یافت و تا 1158 هَ . ق . فرمان راند.
-
ابوالغازی
لغتنامه دهخدا
ابوالغازی . [ اَ بُل ْ ] (اِخ ) یازدهمین و آخرین امرای جانی یا هشترخانی (1171 تا 1200 هَ. ق .). و سلطنت او به دست امرای منگیت منقرض گشت .
-
واژههای همآوا
-
ابوالقاضی
لغتنامه دهخدا
ابوالقاضی . [ اَ ب ُ ل ] (ع اِ مرکب ) مار. حیّه . لاَنها تقضی علی لدیغها. (المرصع).
-
جستوجو در متن
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) جان درمیان . او از سالاران ابوالغازی حسین بن غیاث الدین منصوربن بایقرابن عمر شیخ بن تیمور بود. در جنگ خیوه و چناران و در تسخیر هرات جلادتها کرد و وقتی از جانب ابوالغازی حسین داروغگی هرات داشت . رجوع به حبط ج 1 ص 248، 249، 2...
-
علیکه تکتش
لغتنامه دهخدا
علیکه تکتش . [ ع َ ک َ ؟ ] (اِخ ) وی از امرای ابوالغازی سلطان حسین میرزا بایقرا بود و در برخی از جنگ ها شرکت داشت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 155 شود.
-
امین الدین
لغتنامه دهخدا
امین الدین . [ اَ نُدْ دی ] (اِخ ) خواجه ... محمود. از وزرای ابوالغازی حسین میرزا (در گذشته به سال 911 هَ .ق .) از سلسله ٔ تیموری بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 112).
-
علی قاضی
لغتنامه دهخدا
علی قاضی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) وی از مقربان امیرحسن بیک بود و در سال 874 هَ . ق . به رسم رسالت از جانب امیرحسن بیک به نزد ابوالغازی سلطان حسین میرزا آمد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 142 شود.
-
پیراحمد ورساق
لغتنامه دهخدا
پیراحمد ورساق . [ اَ م َ ؟ ] (اِخ ) داروغه ٔ ری بعهد ابوالغازی سلطان حسین میرزا.وی بفرمان سلطان بدیعمیرزا سلطان بابر برلاس و شیخ عبداﷲ بکاول را بشکست . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 394).
-
علی میرآخور
لغتنامه دهخدا
علی میرآخور. [ ع َ ی ِ خوَرْ / خُرْ ] (اِخ ) (امیر...) وی از امرای ابوالغازی سلطان حسین میرزا بود و در سال 874 هَ . ق . با وی در جنگ با میرزا یادگار محمد شرکت داشت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 140 شود.
-
معین الدین خلیفه
لغتنامه دهخدا
معین الدین خلیفه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ خ َ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) مدتی منصب صدارت ابوالغازی سلطان حسین میرزا (متوفی به سال 917 هَ . ق .) را داشت اما به سبب ارتکاب امور نامناسب مؤاخذه و به سال 897 کشته شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 322).
-
غازی
لغتنامه دهخدا
غازی . (اِخ ) (ابوالَ...) آخرین تن از امرای جانی یا امرای هشترخانی که از سال 1758 تا 1785 م . در ولایات زیر جیحون فرمانروابوده است . امرای درانی افغانستان ولایات متصرفی این سلسله را گرفتند و دوره ٔ حکومت ایشان در زمان همین ابوالغازی و به سال 1785 به ...