کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالطفیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالطفیل
لغتنامه دهخدا
ابوالطفیل . [ اَ بُطْ طُ ف َ ] (اِخ ) ابی بن کعب . صحابیست .
-
ابوالطفیل
لغتنامه دهخدا
ابوالطفیل . [ اَ بُطْ طُ ف َ ] (اِخ ) الاحمسی . شبیل بن عوف بن ابی حیّه . او بزمان جاهلیّت درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه کرد و بزهد معروف است و از عمربن الخطاب و زیدبن ارقم حدیث کند.
-
ابوالطفیل
لغتنامه دهخدا
ابوالطفیل . [ اَ بُطْ طُ ف َ ] (اِخ ) حارث بن شبیل بجلی . محدّث و ثقه است .
-
ابوالطفیل
لغتنامه دهخدا
ابوالطفیل . [ اَ بُطْ طُ ف َ ](اِخ ) شبیل بن عوف . رجوع به ابوالطفیل الاحمسی شود.
-
جستوجو در متن
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) عبداﷲبن عثمان معروف به قاری و مکنی به ابوعثمان منسوب به طائفه ٔ بنی قاره است . وی از ابوالطفیل روایت کند. معمر روایت کرده است که وی به سال 144 هَ . ق . وفات یافت و گفته اند به سال 134. رجوع به الانساب سمعانی و ابوعثمان شود.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) سائب بن فروخ مکی آذربایجانی شاعر. معروف به ابی العباس اعمی . وی تابعی و از مشاهیر شعرای عرب بشمار است و بروزگار امویان در مکه اقامت داشت و قصائد غرا در مدح خلفای وقت دارد ومناظرات و نوادر وی با ابوالطفیل مشهو...
-
واثلة
لغتنامه دهخدا
واثلة. [ ث ِ ل َ ] (اِخ ) لیثی بن عبداﷲبن عمیرالکنانی اللیثی که گفت من حجرالاسود را سفید دیدم . این حدیث را ابوموسی روایت کرده و گفته است حدیث بسیار عجیبی است . (تاج العروس ج 8 ص 153).و پسر او ابوالطفیل عامر پسر واثله لیثی است که در سال اول هجری متول...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن محمد المکفوف . محدث است و از ابوبکربن عیاش از معروف بن خربوذ و او از ابی الطفیل و ابوالطفیل از ابوذر آرد که پیغمبر(ص ) فرمود: «لاتزول قدما عبد حتی یسئل عن حبنا اهل البیت و اومی الی علی ّ.» عسقلانی گوید این خبر اصل ندارد و نیز...
-
ابی
لغتنامه دهخدا
ابی . [ اُب َی ی ] (اِخ ) ابن کعب بن قیس بن عبیدبن زیدبن معاویةبن عمروبن مالک بن النجار الأنصاری النجاری . مکنی به ابوالمنذر و ابوالطفیل و ملقب به سیّدالقراء. یکی از صحابه ٔ کبار و از اصحاب عقبه ٔ ثانیة و از کُتّاب ِ وحی . او بدر و دیگر مشاهد را دری...
-
ابوطفیل
لغتنامه دهخدا
ابوطفیل . [ اَ طُ ف َ ] (اِخ ) عامربن واثلة الکنانی المکی و بعضی نام او را عمروبن واثلة گفته اند و نسب او این است عامربن واثلةبن عبداﷲبن عمروبن جحش بن حری . به سال احد بزاد و هشت سال از حیات رسول صلوات اﷲعلیه را دریافت و بزمان خلافت علی علیه السلام ب...
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سعدبن منذربن ربیعة بن سعدبن بثری الطائی الیمانی . صحابی است و او از آن گروه از صحابه است که ابوبکر به شام فرستاد.وی از ابوبکر صدیق و فاطمه علیها السلام روایت دارد.و از ابوبکر روایت کند که پیغمبر(ص ) گفت : «من صلی صلاة الصبح ...
-
صحابة
لغتنامه دهخدا
صحابة. [ ص َ ب َ ] (اِخ ) یاران پیغمبر (ص ). کسانی که درک حضور پیغمبراسلام را کرده اند. و در نفایس الفنون آرد: صحابه به اعتبار سبقت اسلام و هجرت و وفور علم و فضیلت و کثرت ملازمت و روایت ، و حضور در مقامات فاضله دوازده طبقه اند. و مشهور چنان است که عد...
-
ابوحنیفه
لغتنامه دهخدا
ابوحنیفه . [ اَ ح َ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه یا نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان یا طاوس بن هرمز، امام فقیه کوفی مولی تیم اﷲبن ثعلبه . ابن الندیم گوید: نام ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی است ، وی بکوفه خزاز بود و زوطی از موالی تیم اﷲ...