کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالاشهب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالاشهب
لغتنامه دهخدا
ابوالاشهب . [ اَبُل ْ اَ هََ ] (ع اِ مرکب ) لبن . شیر. ابوالابیض . (مهذب الاسماء). || باز. (مهذب الاسماء). بازی .
-
جستوجو در متن
-
هوذة
لغتنامه دهخدا
هوذة.[ هََ ذَ ] (اِخ ) ابن خلیفه ابوالاشهب . تابعی است .
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) پدر ابوالاشهب (زیاد) کوفی محدث است . (تاج العروس ). و رجوع به زاذانی شود.
-
بوالاشهب
لغتنامه دهخدا
بوالاشهب . [بُل ْ اَ هََ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ابوالاشهب شود.
-
غسان
لغتنامه دهخدا
غسان . [ غ َس ْ سا ] (اِخ ) ابن ناقد. او از ابوالاشهب روایت کند، و مجهول است . (از لسان المیزان ج 4 ص 420).
-
ابوالحکم
لغتنامه دهخدا
ابوالحکم . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) علی بن حکم بنانی . محدث است و ابوالاشهب از او روایت کند.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حکم بنانی ، مکنی به ابوالحکم . محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کند. رجوع به ابوالحکم (علی بن ...) شود.
-
علی بنانی
لغتنامه دهخدا
علی بنانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن حکم بنانی ، مکنّی به ابوالحکم . محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالحکم (علی بن ...) شود.
-
ابوالابیض
لغتنامه دهخدا
ابوالابیض . [ اَ بُل ْ اَ ی َ ] (ع اِ مرکب ) لَبن . (المزهر). شیر که خورند. شیر خوردنی . ابوالاشهب . (مهذب الاسماء).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن باب الربعی . وی از راویان است و از شهربن حوشب روایت دارد. ابوزرعة او را متروک الحدیث می داند و ابن ابوحاتم می گوید ابوزرعه حدیث خالدبن باب الربعی را ترک کرد وبر ما نخواند. از او ابوالاشهب و عوف و هشام بن حسان و ابونضرة و مسلم...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...