کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابواسحاق اینجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابواسحاق موصلی
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق موصلی . [ اَ اِ ق ِ ص ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن ماهان شود.
-
ابواسحاق قرشی
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق قرشی . [ اَ اِ ق ِ ؟ ] (اِخ ) شرف الدین ابراهیم بن عبدالرحمن . یکی از کتب او در انشاء و حسن خط معروف است و مولد او به قاهره است در سال 572 هَ . ق . چندی کاتبی ابوبکربن ایوب و فرزندش ملک کامل می کرد و از حدیث و فقه شافعی بهره مند بود. در 643 ...
-
امام ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
امام ابواسحاق . [ اِ اَ اِ ] (اِخ ) عمربن عبداﷲ سبیعی . از اعیان تابعین است . رجوع به ابواسحاق سبیعی شود.
-
پل ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
پل ابواسحاق . [ پ ُ ل ِ اَ اِ ] (اِخ ) نام پلی در تبریز. (ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 244).
-
ابواسحاق ابراهیم المؤدب
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق ابراهیم المؤدب . [ اَ اِ اِ مِل ْ م ُ ءَدْ دِ ] (اِخ )از اوست کتاب ناسخ القرآن و منسوخه . (ابن الندیم ).
-
ابواسحاق بن بکس
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق بن بکس . [ اَ اِ ق ِ ن ِ ب َ ک ُ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن بکس شود.
-
جستوجو در متن
-
انجویه
لغتنامه دهخدا
انجویه .[ ] (اِخ ) رجوع به اینجو و ابواسحاق اینجو شود.
-
اینجو
لغتنامه دهخدا
اینجو. (اِخ ) (خاندان اینجو) محمودشاه و پسرانش جلال الدین و مسعودشاه و غیاث الدین کیخسرو و جمال الدین ابواسحاق از این خاندان بحکومت رسیدند و معروف بخاندان اینجو یا آل اینجو شدند (ق 8 هَ . ق .). (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به دایرة المعارف فارسی ذیل این...
-
جمال الدین
لغتنامه دهخدا
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو. رجوع به ابواسحاق اینجو در همین لغت نامه شود.
-
بوسحاق
لغتنامه دهخدا
بوسحاق . [ س ِ ] (اِخ ) ابواسحاق اینجو : به پیروزه ٔ بوسحاقیش دادسخن بین که بابوسحاقان چه کرد. نظامی .رجوع به ابواسحاق اینجو شود.
-
فریدون عکاشه
لغتنامه دهخدا
فریدون عکاشه . [ ف ِ رِ ؟ ](اِخ ) شاعری معاصر شاه شیخ ابواسحاق . (یادداشت بخط مؤلف ). از منشیان معاصر آل اینجو بوده و مجموعه ای ازمنشآت او برجاست که در سال 786 هَ . ق . تحریر یافته و در کتابخانه ٔ مجلس شورای ملی محفوظ است . وی ظاهراً منشی مسعودشاه ا...
-
سلغرشاه
لغتنامه دهخدا
سلغرشاه . [ س َ غ ُ ] (اِخ ) مظفرالدین ترکمان ، خواهرزاده ٔ شاه شیخ ابواسحاق اینجو. ذکر وی در حوادث سال 725 هَ .ق . در شیرازنامه و در حوادث سال 750 هَ .ق . در تاریخ آل مظفر آمده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شمس فخری
لغتنامه دهخدا
شمس فخری . [ ش َ س ِ ف َ ] (اِخ ) شمس الدین بن فخرالدین اصفهانی . ادیب و شاعر اواسط قرن هشتم هجری بود. وی معاصر اتابک نصرةالدین احمدلر و خواجه غیاث الدین محمد رشیدی و شیخ ابواسحاق اینجو است . پدرش فخرالدین نیز شاعر و ادیب بود. شمس فخری در عنفوان شباب...
-
علی دارکی
لغتنامه دهخدا
علی دارکی . [ ع َ ی ِ رَ ] (اِخ ) (پهلوان ...) وی از طرف امیرمحمد مظفر، کوتوال سیرجان بود. و در سال 745هَ . ق . امیر شیخ ابواسحاق اینجو پس از تسخیر شیرازبه قصد تسخیر کرمان به سیرجان رفت اما پهلوان علی دارکی در یکی از قلاع متحصن شد و امیرشیخ چون از تس...
-
پیروزه ٔ بواسحاقی
لغتنامه دهخدا
پیروزه ٔ بواسحاقی . [ زَ / زِ ی ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فیروزه ٔ منسوب به کان بواسحاق به نیشابور. پیروزه ٔآن کان را بواسحاقی گویند. (از برهان ) : راستی خاتم پیروزه ٔ بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود. حافظ.اما ظاهراً این لغت مأخوذ از هم...