کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابه موسی خان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مزاربی آبه
لغتنامه دهخدا
مزاربی آبه . [ م َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد؛ در25هزارگزی جنوب شرقی فریمان و 2هزارگزی غرب راه فریمان به تربت جام ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 290 تن سکنه است . آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت...
-
ابه ٔ سفلی
لغتنامه دهخدا
ابه ٔ سفلی . [ اَب ْ ب َ ی ِ س ُ لا ] (اِخ ) قریه ای است از لحج .
-
ابه ٔ علیا
لغتنامه دهخدا
ابه ٔ علیا. [ اَب ْ ب َ ی ِ ع ُل ْ ] (اِخ ) قریه ای است از لحج .
-
ابه باشی
لغتنامه دهخدا
ابه باشی . [ اُب ْ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (مرکب از اُبّه ، بمعنی ایل و طائفه + باشی ، رئیس ) رئیس و ریش سفید مردمی چادرنشین .
-
پایان آبه
لغتنامه دهخدا
پایان آبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) پس آب ، مقابل سرآبه : این پایان آبه ٔ دنیاست که بشما رسید بدین خوشی تا سرآبه اش چگونه باشد. (کتاب المعارف ).
-
چال ابه
لغتنامه دهخدا
چال ابه . [ اُب ْ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای ورامین . (مرآت البلدان ج 4 ص 73).
-
ترش آبه
لغتنامه دهخدا
ترش آبه . [ ت ُ / ت ُ رُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آبی که بصورت قی برآید با طعم ترش . لعابی ترش که از دهان سرازیر شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
پایان آبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāyān[']ābe تهماندۀ آب؛ باقیماندۀ آب در ته ظرف یا در گودال؛ پسآب.
-
foam drainage
کفآبهرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] خارج شدن مایع ازحباب کف
-
ایل و ابه
لغتنامه دهخدا
ایل و ابه . [ ل ُ اُب ْ ب َ / ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کسان و بستگان وخویشان : فلان آمد با ایل و ابه اش ؛ با همه کسانش و بستگانش و فرزندانش و خویشانش . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
کاشان
لغتنامه دهخدا
کاشان . (اِخ ) شهر کاشان یکی از قدیمترین شهرهای ایران در 205هزارگزی جنوب قم و 252هزارگزی جنوب تهران در دامنه ٔ خاوری سلسله جبال مرکزی کشور واقع است ، مختصات جغرافیائی آن به شرح زیر است : طول 51 درجه و 27دقیقه . عرض 33 درجه و 59 دقیقه . ارتفاع 945 گز ...
-
غز
لغتنامه دهخدا
غز. [ غ ُ ] (اِخ ) صنفی از ترکان غارتگر بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف آوردند و سلطان سنجر را گرفته در قفس کردند. (برهان قاطع). غُزّ گروهی از ترکان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جنسی است از ترکان . (مهذب الاسماء). کل...