کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابه باشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابه باشی
لغتنامه دهخدا
ابه باشی . [ اُب ْ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (مرکب از اُبّه ، بمعنی ایل و طائفه + باشی ، رئیس ) رئیس و ریش سفید مردمی چادرنشین .
-
واژههای مشابه
-
آبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) 'ābe مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج میشود؛ لیزابه.
-
آبه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج می شود.
-
آبه
لغتنامه دهخدا
آبه . [ آب ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) در زبان کودکان خُرد، آب .
-
آبه
لغتنامه دهخدا
آبه . [ ب َ ] (اِخ ) نام قریه ای نزدیک ساوه و نسبت بدان آبی است و آن را آوه نیز گویند و نسبت بدان آوی باشد. || نام قریه ای به اصفهان . || نام شهری به افریقیه .
-
آبه
لغتنامه دهخدا
آبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) در نوشابه و شورآبه و دوآبه ، آب .
-
آبه
لغتنامه دهخدا
آبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) لیزابه و لعابی که با جنین توأم برآید از شکم مادر. سخد. شاهد. نخط.
-
آبَّه
لهجه و گویش تهرانی
آب (زبان کودکان)
-
hemihydrate
نیمآبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی هیدرات بلورینی که بهازای هر دو واحد مولکولی در ترکیب، دارای یک آب تبلور باشد
-
monohydrate
یکآبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی ترکیب بلورینی که بهازای هر واحد مولکولی در ترکیب دارای یک مولکول آب تبلور باشد
-
یک آبه
لغتنامه دهخدا
یک آبه . [ ی َ / ی ِ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) پلویی است که آن را چلوکش نکنند بلکه یک بار و در یک آب پزند و نقیض آن دوآبه است . (از لغت محلی شوشتر). کته . || لیمو و مرکبات ومیوه ها که یک بار آب آن را گرفته باشند. مقابل دوآبه . (از یادداشت مؤلف ).
-
آبه صوفیان
لغتنامه دهخدا
آبه صوفیان . [ ب َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه بجنورد بگنبد قابوس به فاصله ٔ 548430 گز از مشهد.
-
آی آبه
لغتنامه دهخدا
آی آبه . [ ب ِ ] (اِخ ) (مؤید...) نام مملوکی از سلطان سنجر. و او در 548 هَ .ق . بر نیشابور و طوس و نسا و ابیورد و دامغان استیلا یافت و در 569 به دست تکش خوارزمشاه مغلوب و مقتول شد.
-
تلخ آبه
لغتنامه دهخدا
تلخ آبه . [ ت َ ب ِ ] (اِ مرکب ) آبی که بصورت قی برآید با طعم تلخ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).