کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن وافد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن باجه
لغتنامه دهخدا
ابن باجه . [ اِ ن ُ ج َ ] (اِخ ) ابوبکرمحمدبن باجه ٔ تجیبی ، و او را ابن الصائغ نیز نامند. حافظ و فیلسوف و طبیب و ادیب و عالم ریاضی و موسیقی است . مولدش سرقسطه و موطن به اشبیلیه بوده است . بیست سال وزارت ابوبکربن ابراهیم کرد و سپس بفاس رفت و بسعایت ا...
-
ابن باذش
لغتنامه دهخدا
ابن باذش . [ اِ ن ُ ذِ ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن علی بن احمدبن خلف غرناطی (491-540 هَ .ق .). ادیب نحوی اندلسی . در کشور خویش شهرتی داشته و کتاب اقناع در قراآت از اوست . و پدرش علی بن احمد امام جامع غرناطه نیز از علما و ادبای آن ناحیت بوده و بر بسیاری ک...
-
ابن باری
لغتنامه دهخدا
ابن باری .[ اِ ن ُ ] (اِخ ) نام شاعری از عرب . (منتهی الارب ).
-
ابن بازیار
لغتنامه دهخدا
ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوعلی احمدبن نصربن الحسین البازیار الخراسانی . ندیم سیف الدوله . جد او نصربن الحسین از ناقله ٔ سرّمن رأی است . در خدمت معتضد خلیفه میزیست و در پرورش مرغان شکاری استاد بود. ابوعلی یکی از دانشمندان ادب است و به سال 353 ه...
-
ابن بازیار
لغتنامه دهخدا
ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عمربن بازیار منجم . شاگردحبش بن عبداﷲ. او را در فن خود تألیفات چند است ، ازجمله : کتاب الاهویه . کتاب الزیج . کتاب القرانات و تحویل سنی العالم . کتاب الموالید و تحویل سنیها. و حبش بن عبداﷲ استاد محمدبن عب...
-
ابن باطیش
لغتنامه دهخدا
ابن باطیش . [ اِ ن ُ ](اِخ ) عمادالدین اسماعیل بن هبةاﷲبن باطیش . کتابی درطبقات شافعیه کرده و آنرا در سال 644 هَ .ق . بانجام رسانیده و به سال 655 درگذشته است . (کشف الظنون ).
-
ابن باغان
لغتنامه دهخدا
ابن باغان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) عباس بن باغان بن الربیع، مکنی به ابوالربیع. از اصحاب علوم هیئت . او راست : کتاب قسمةالمعمور من الارض و هیئةالدنیا. (ابن الندیم ).
-
ابن باقلانی
لغتنامه دهخدا
ابن باقلانی . [ اِ ن ُ ق ِ ] (اِخ ) محمدبن طیب بن محمد بصری . وفات 403 هَ .ق . متکلم اشعری . پدر یا جدش چنانکه شهرت او دلالت دارد باقلافروش بوده و خود او در علم کلام فائق آمده و در سایر علوم ادبی ید طولی داشته . او در بغداد متوطن بود و کرّتی ازطرف عض...
-
ابن باقی
لغتنامه دهخدا
ابن باقی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) علی بن حسین بن حسان بن باقی . عالم شیعی در قرن هفتم هجری ، معاصر با محقق اول . تاریخ وفات او در دست نیست . خود در آخر کتاب اختیارالمصباح گوید که در سال 653 هَ .ق . از تألیف آن پرداخته است . (روضات ).
-
ابن بانه
لغتنامه دهخدا
ابن بانه . [ اِ ن ُ ن َ ] (اِخ ) عمروبن محمدبن سلیمان بن راشد، از غیر نژاد عرب ، از موالی یوسف بن عمر ثقفی . وفات 278 هَ .ق . خنیاگر معروف . شاگرد اسحاق بن ابراهیم موصلی . موطن او بغداد بوده و کتاب مجردالاغانی از اوست و شعر نیز میگفته و از ندمای متوک...
-
ابن بجدان
لغتنامه دهخدا
ابن بجدان . [ اِ ن ُ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از تابعین . (منتهی الارب ).
-
ابن بجره
لغتنامه دهخدا
ابن بجره . [ اِ ن ُ ب َ ج َ رَ ] (اِخ ) کنیت شبیب بن بجره که با ابن ملجم مرادی در قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام همدست بوده است .
-
ابن بجره
لغتنامه دهخدا
ابن بجره . [ اِ ن ُ ب ُ رَ ] (اِخ ) کنیت عبداﷲبن عمربن بجره ٔ قرشی عدوی . یکی از اصحاب رسول صلوات اﷲعلیه . || نام خماری بطائف .
-
ابن بخت
لغتنامه دهخدا
ابن بخت . [ اِ ن ُ ب ُ ] (اِخ ) میمون بن البخت . اصلاً از واسط بود. در خوزستان متولد شد و در هرات اقامت داشت و ظاهراً معاصر ابوعلی بن سیناست . او طبیبی فیلسوف است و منطق و طبیعیات و الهیات شفا را از حفظ داشت و با اهل جاه و مال کمتر آمیزش میکرد. چنانک...
-
ابن بختویه
لغتنامه دهخدا
ابن بختویه . [ اِ ن ُ ب ُ ی َ ] (اِخ ) ابوالحسین عبداﷲبن عیسی بن بختویه ، از مردم واسط. تألیفاتی چند دارد و همه تجدید قواعد سابقین است ازجمله کتاب مقدمات که کنزالاطباء نیز نامیده میشود و در سال 420هَ .ق . تألیف کرده است و دیگر کتاب الزهد فی الطب .